قرآن ناطق(عج)

71 - امام علی ع و حفظ جان خلیفه دوم

نویسنده : مهندس حسین رأفتی

" وحدت و قدرت مسلمين " . امام على ع خطاب به خليفه دوم : اگر تو به خط مقدم جنگ بروى و آسيبى بينى، مسلمانان تا دورترين شهرهاى خود، ديگر پناهگاهى ندارند و پس از تو كسى نيست تا بدان رو آورند.خطبه ١٣٤ نهج البلاغه . چونان محور آسياب، جامعه را به گردش در آور، و با كمك مردم، جنگ را اداره كن ! خطبه ١٤٦ نهج البلاغه .

امام على ع خطاب به خلیفه دوم :

اگر تو به خط مقدم جنگ بروى و آسیبى بینى، مسلمانان تا دورترین شهرهاى خود، دیگر پناهگاهى ندارند و پس از تو کسى نیست تا بدان رو آورند.

تعجب کردید ؟!!!

تقدیم به دوستانى که دوست دارند بیشتر با سنت اهل بیت ع در زمینه ” وحدت و قدرت مسلمین ” آشنا شوند :

خطبه ١٣۴ نهج البلاغه : (ترجمه دشتى، ص: ۲۵۳ )

۱۳۴ و من کلام له ع و قد شاوره عمر بن الخطاب فی الخروج إلى غزو الروم‏

وَ قَدْ تَوَکَّلَ اللَّهُ لِأَهْلِ هَذَا الدِّینِ بِإِعْزَازِ الْحَوْزَهِ  وَ سَتْرِ الْعَوْرَهِ

وَ الَّذِی نَصَرَهُمْ وَ هُمْ قَلِیلٌ لَا یَنْتَصِرُونَ وَ مَنَعَهُمْ وَ هُمْ قَلِیلٌ لَا یَمْتَنِعُونَ حَیٌّ لَا یَمُوتُ إِنَّکَ مَتَى تَسِرْ إِلَى هَذَا الْعَدُوِّ بِنَفْسِکَ فَتَلْقَهُمْ فَتُنْکَبْ لَا [یَکُنْ‏] تَکُنْ لِلْمُسْلِمِینَ کَانِفَهٌ  دُونَ أَقْصَى بِلَادِهِمْ لَیْسَ بَعْدَکَ مَرْجِعٌ یَرْجِعُونَ إِلَیْهِ فَابْعَثْ إِلَیْهِمْ رَجُلًا مِحْرَباً وَ احْفِزْ  مَعَهُ أَهْلَ الْبَلَاءِ  وَ النَّصِیحَهِ فَإِنْ أَظْهَرَ اللَّهُ فَذَاکَ مَا تُحِبُّ وَ إِنْ تَکُنِ الْأُخْرَى کُنْتَ رِدْءاً لِلنَّاسِ‏  وَ مَثَابَهً  لِلْمُسْلِمِین‏

خلیفه دوم براى شرکت در جنگ با رومیان در سال ۱۵ هجرى با امام علیه السّلام مشورت کرد، آن حضرت فرمود:

خداوند به پیروان این دین وعده داده که اسلام را سر بلند و نقاط ضعف مسلمین را جبران کند، خدایى که مسلمانان را به هنگام کمى نفرات یارى کرد، و آنگاه که نمى‏توانستند از خود دفاع کنند، از آنها دفاع کرد، اکنون زنده است و هرگز نمى‏میرد.

هرگاه خود به جنگ دشمن روى و با آنان رو به رو گردى و آسیبى بینى، مسلمانان تا دورترین شهرهاى خود، دیگر پناهگاهى ندارند و پس از تو کسى نیست تا بدان رو آورند.

مرد دلیرى را به سوى آنان روانه کن، و جنگ آزمودگان و خیرخواهان را همراه او کوچ ده، اگر خدا پیروزى داد چنان است که تو دوست دارى، و اگر کار دیگرى مطرح شد، تو پناه مردمان و مرجع مسلمانان خواهى بود.

توضیح : این جملات فى نفسه ، فضیلتى را براى خلیفه دوم اثبات نمیکند. ولى سنت و روش ائمه ع در کمک به اقتدار حکومت مسلمانان ، را در حد اعلى نشان میدهد.

هیچ شیعه اى نخواهید یافت ، که براى دین خدا ، چون پیامبر رحمت ص و امام على ع ، مرد همه میدانها ، خصوصا در جنگ نرم ، همراهى براى مصالح دین تا حد ازدواج با منافقین ، تحمل منافقین ، حمایت از حاکم مسلمانان که قاتل برترین و مظلومترین و غریبترین زن دنیاست.

این جمله بالا که عرض کردم ، مضمون حدیث بود. و تایید میفرمایید ، مردانگى و مروت غیرت الله على ع ، از جنگ خیبر بالاتر ، و هزاران بار سخت تر ، این منش و رفتار با غاصبان حکومت است.

ای متحجرین مغرور ، بى دین و فریبکار ، این دین خداست. و شما کجایید ؟!!

-عَلِیُّ بْنُ جَعْفَرٍ فِی کِتَابِهِ عَنْ أَخِیهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع قَالَ: صَلَّى حَسَنٌ وَ حُسَیْنٌ خَلْفَ مَرْوَانَ وَ نَحْنُ نُصَلِّی مَعَهُمْ. جناب على فرزند امام جعفر صادق ع در نوشته شان از قول امام کاظم میفرمایند :

امام حسن و امام حسین ع ، پشت سر مروان ( لعنه الله علیه ) ، نماز میخواندند. و ما نیز پشت سر ایشان ( همان مذاهب اسلامى منحرف ) نماز میخوانیم.  وسایل الشیعه ج ٨ ص ٣٠١

– أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى فِی نَوَادِرِهِ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَى عَنْ سَمَاعَهَ قَالَ: سَأَلْتُ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع عَنْ مُنَاکَحَتِهِمْ وَ الصَّلَاهِ خَلْفَهُمْ فَقَالَ هَذَا أَمْرٌ شَدِیدٌ لَنْ‏ تَسْتَطِیعُوا ذَاکَ . قَدْ أَنْکَحَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ صَلَّى عَلِیٌّ ع وَرَاءَهُمْ.  وسایل الشیعه ج ٨ ص ٣٠١

 

و اما ماجراى دوم :

امام على ع خطاب به خلیفه دوم :

چونان محور آسیاب، جامعه را به گردش در آور، و با کمک مردم، جنگ را اداره کن !

۱۴۶ و من کلام له ع و قد استشاره عمر بن الخطاب فی الشخوص لقتال الفرس بنفسه‏

إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ لَمْ یَکُنْ نَصْرُهُ وَ لَا خِذْلَانُهُ بِکَثْرَهٍ وَ لَا بِقِلَّهٍ وَ هُوَ دِینُ اللَّهِ الَّذِی أَظْهَرَهُ وَ جُنْدُهُ الَّذِی أَعَدَّهُ وَ أَمَدَّهُ حَتَّى بَلَغَ مَا بَلَغَ وَ طَلَعَ حَیْثُ طَلَعَ وَ نَحْنُ عَلَى مَوْعُودٍ مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ مُنْجِزٌ وَعْدَهُ وَ نَاصِرٌ جُنْدَهُ وَ مَکَانُ الْقَیِّمِ‏ ۱۷۹۹ بِالْأَمْرِ مَکَانُ النِّظَامِ‏ ۱۸۰۰ مِنَ الْخَرَزِ یَجْمَعُهُ وَ یَضُمُّهُ فَإِنِ انْقَطَعَ النِّظَامُ تَفَرَّقَ الْخَرَزُ وَ ذَهَبَ ثُمَّ لَمْ یَجْتَمِعْ بِحَذَافِیرِهِ‏ ۱۸۰۱ أَبَداً وَ الْعَرَبُ الْیَوْمَ وَ إِنْ کَانُوا قَلِیلًا فَهُمْ کَثِیرُونَ بِالْإِسْلَامِ عَزِیزُونَ بِالاجْتِمَاعِ فَکُنْ قُطْباً وَ اسْتَدِرِ الرَّحَى بِالْعَرَبِ وَ أَصْلِهِمْ دُونَکَ نَارَ الْحَرْبِ فَإِنَّکَ إِنْ شَخَصْتَ‏ ۱۸۰۲ مِنْ هَذِهِ الْأَرْضِ انْتَقَضَتْ عَلَیْکَ الْعَرَبُ مِنْ أَطْرَافِهَا وَ أَقْطَارِهَا حَتَّى یَکُونَ مَا تَدَعُ وَرَاءَکَ مِنَ الْعَوْرَاتِ أَهَمَّ إِلَیْکَ مِمَّا بَیْنَ یَدَیْکَ إِنَّ الْأَعَاجِمَ إِنْ یَنْظُرُوا إِلَیْکَ غَداً یَقُولُوا هَذَا أَصْلُ الْعَرَبِ فَإِذَا اقْتَطَعْتُمُوهُ اسْتَرَحْتُمْ فَیَکُونُ ذَلِکَ أَشَدَّ لِکَلَبِهِمْ عَلَیْکَ وَ طَمَعِهِمْ فِیکَ فَأَمَّا مَا ذَکَرْتَ مِنْ مَسِیرِ الْقَوْمِ إِلَى قِتَالِ الْمُسْلِمِینَ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ هُوَ أَکْرَهُ لِمَسِیرِهِمْ مِنْکَ وَ هُوَ أَقْدَرُ عَلَى تَغْیِیرِ مَا یَکْرَهُ‏

وَ أَمَّا مَا ذَکَرْتَ مِنْ عَدَدِهِمْ فَإِنَّا لَمْ نَکُنْ نُقَاتِلُ فِیمَا مَضَى بِالْکَثْرَهِ وَ إِنَّمَا کُنَّا نُقَاتِلُ بِالنَّصْرِ وَ الْمَعُونَه

 

خطبه ١۴۶ نهج البلاغه : (ترجمه دشتى، ص: ۲۶۹ )

خلیفه دوم با امیر المؤمنین على علیه السّلام مشورت کرد که آیا در جنگ ایران شرکت کند؟

حضرت فرمودند :

پیروزى و شکست اسلام، به فراوانى و کمى طرفداران آن نبود، اسلام دین خداست که آن را پیروز ساخت، و سپاه اوست که آن را آماده و یارى فرمود، و رسید تا آنجا که باید برسد، در هر جا که لازم بود طلوع کرد، و ما بر وعده پروردگار خود امیدواریم که او به وعده خود وفا مى‏کند، و سپاه خود را یارى خواهد کرد.

جایگاه رهبر چونان ریسمانى محکم است که مهره‏ ها را متّحد ساخته به هم پیوند مى‏دهد. اگر این رشته از هم بگلسد، مهره‏ ها پراکنده و هر کدام به سویى خواهند افتاد و سپس هرگز جمع آورى نخواهند شد. عرب امروز گر چه از نظر تعداد اندک، امّا با نعمت اسلام فراوانند، و با اتّحاد و هماهنگى عزیز و قدرتمندند، چونان محور آسیاب، جامعه را به گردش در آور، و با کمک مردم، جنگ را اداره کن، زیرا اگر تو از این سرزمین بیرون شوى، مخالفان عرب از هر سو تو را رها کرده و پیمان مى‏شکنند، چنانکه حفظ مرزهاى داخل که پشت سر مى‏ گذارى مهم‏تر از آن باشد که در پیش روى خواهى داشت.

همانا، عجم اگر تو را در نبرد بنگرند، گویند این ریشه عرب است اگر آن را بریدید آسوده مى‏ گردید، و همین فکر سبب فشار و تهاجمات پیاپى آنان مى‏ شود و طمع ایشان در تو بیشتر گردد.

اینکه گفتى آنان به راه افتاده‏ اند تا با مسلمانان پیکار کنند، ناخشنودى خدا از تو بیشتر، و خدا در دگرگون ساختن آنچه که دوست ندارند تواناتر است.

امّا آنچه از فراوانى دشمن گفتى، ما در جنگ‏هاى گذشته با فراوانى سرباز نمى‏ جنگیدیم، بلکه با یارى و کمک خدا مبارزه مى‏ کردیم.

* توضیح : در جنگ قادسیه، تعداد لشکریان یزدگرد، ۱۲۰ هزار نفر و تعداد مسلمانان سى و چند هزار نفر بود که با یارى خدا پیروز شدند.

**دوباره ملاحظه میفرمایید ، حضرت على ع نه به شخصیت حقیقى ، بلکه به جایگاه حقوقى خلیفه ، اشاره کرده و اهمیت و محوریت رهبرى جامعه اسلامى را توضیح میدهند. که در هر شرایطى ، این محور باید حفظ و تقویت شود.

اف بر متحجرین فتنه گر ، و گمراه و تباه کننده مسلمانان جهان. صاحبان اسلام آمریکایى و مروجین تشیع انگلیسى. که همتى و هنرى جز پاره کردن ریسمان امت و تفرقه مسلمین و رادیکالیزه کردن جبهه درونى ، جهت تولید شیعه تکفیرى ، ندارند.

********

تقدیم به دوستانى که دوست دارند بیشتر با سنت اهل بیت ع در زمینه ” وحدت و قدرت مسلمین ” آشنا شوند :

با این‏که اختلاف امیرالمؤمنین ع با خلفا بر سر مسئله ‏ای بنیادین و اساسی بود، در شرایطی که آن‏ها بر مسند خلافت مسلمین نشسته بودند و دشمن مقتدر خارجی، اصل اسلام و کیان مسلمین را تهدید می‏کرد، حضرت امیر علیه ‏السّلام نه تنها جبهه جدیدی از ستیز و رویارویی با دستگاه خلافت باز نکرد، بلکه در امور مهم و تعیین ‏کننده به آن‏ها مشورت نیز میداد.

به عنوان مثال، یکسال پس از واقعه یرموک که مسلمانان موفّق شدند بیت المقدّس را به محاصره خویش درآورند، اهالی نصرانی شهر حاضر به مصالحه و پرداخت جزیه شدند؛ به شرط آن‏که شخص خلیفه به قدس آمده و عهدنامه‏ای را با آن‏ها به امضاء برساند.

عمر در این‏که به قدس برود، مردّد بود. در این‏باره با برخی اصحاب مشورت کرد. برخی مانند عثمان، مخالف رفتن عمر بودند و این‏کار را با توجّه به موضع ضعف مسیحیان قدس که در محاصره بودند، بی‏ دلیل می‏دانستند و بلکه منافی عزّت مسلمین می‏دیدند. عمر پرسید آیا کسی نظر دیگری دارد؟ و علی علیه‏ السّلام فرمود: «آری، نظر من غیر از این است. آن‏ها چیزی خواسته‏ اند که شامل موضع ضعف و ذلّ است و عزّت مسلمین را خدشه‏ دار نمی‏سازد. آن‏ها فتح عزّت‏مندانه همراه با صلح و عافیت را الان به تو پیشنهاد داده‏ اند و معلوم نیست که بعدها هم بر همین نظر استوار بمانند. ضمن این‏که از این ایمن نیستی که اگر آن‏ها از صلح با تو ناامید شوند، دست به دامن دشمنان ما گردند و بر ستیز و نبرد، پایمردی نمایند. …» خلاصه حضرت در فرمایشی نسبتاً طولانی، عمر را بر رفتن تشویق کرد و این‏کار را به صلاح مسلمین دانست. عمر نیز رأی امام را پذیرفت و راهی قدس شد. (الانس الجلیل بتاریخ القدس و الخلیل، ج۱، صص۳۷۴و۳۷۳)

در صلح‏ نامه ه‏ای که عمر با اهالی نصرانی قُدس منعقد کرد، تعهّدات حکومت شامل موارد مرسوم (تأمین امنیت و آزادی مناسک دینی برای مسیحیان و …) بود و تعهّدات مسیحیان علاوه بر موارد مرسوم (پرداخت جزیه و رعایت محرّمات مسلمین و …)، این شرط مهم بود که نباید اجازه اسکان یهودیان در قدس را بدهند و رومی ‏ها را نیز از قدس برانند. (همان، ص۳۷۷)

*****  همچنین در مرحله نهایی جنگ مسلمین با امپراطوری ایران که یزدگرد نیز با دیدن وخامت اوضاع، از شهرهای مختلف ایران، نیروهایی فراوان را به جبهه گسیل کرد‏، عمر بر فراز منبر از مردم خواست تا در جبهه حضور یابند. در آن‏جا برخی صحابه از عمر خواستند تا سپاه مسلمین در مرز با روم را به جبهه ایران بفرستد و خودش نیز همراه سپاه مسلمین در این جبهه حاضر شود.

عمر از امام نظر خواست و حضرت با پیشنهاد مذکور مخالفت کرده و فرمود: خالی ‏کردن مرز با روم، سبب حمله آنان به سرزمین‏های اسلامی می‏شود و رفتن تو نیز باعث می‏شود تا سپاه ایرانی‏ها با شنیدن حضورت بگویند این پادشاه تمامی اعراب است که روبه ‏روی ماست. در نتیجه بر انگیزه و شدّت عمل‏شان افزوده گردد و پر شور تر در میدان نبرد حاضر شوند. (اخبار الطوال، ص۱۳۵) عمر نظر علی علیه‏ السّلام را اجراء کرد و در نهایت به پیروزی سپاه مسلمین هم انجامید.

و در همین دوران، جناب عمّار بن یاسر، استاندار خلیفه دوّم در کوفه بود (که مرکزیتی مهم در عراق داشت) و سلمان فارسی نیز استاندار خلیفه دوّم در مدائن بود. (تاریخ خلیفه بن خیاط، ص۱۵۶ / مروج الذهب، ج۲، ص۳۰۶)

۰ دیدگاه ارسال شده است

نظر خود را با ما در میان بگذارید