قرآن ناطق(عج)

61 - موسيقي حلال و حرام

نویسنده : زهرا رستگار

درباره گرايش به آهنگ هاي دلنشين مي توان گفت: چنين گرايشي طبيعي است و نياز پاسخگويي را مي طلبد. اما بايد دانست چگونگي پاسخگويي به غرايز ابتدايي و نيازهاي دروني تا ميزاني مشترك ميان تمامي اقوام و فرهنگ ها و پيروان اديان است

درباره گرايش به آهنگ هاي دلنشين مي توان گفت: چنين گرايشي طبيعي است و نياز پاسخگويي را مي طلبد. اما بايد دانست چگونگي پاسخگويي به غرايز ابتدايي و نيازهاي دروني تا ميزاني مشترك ميان تمامي اقوام و فرهنگ ها و پيروان اديان است . مانند آن كه استفاده از ((آب )) براي رفع تشنگي نزد همگان مشترك است . تفاوت از آنجا آغاز مي شود كه براي رفع اين نياز دروني و مشترك، نوشيدني هاي متنوع پيشنهاد مي شود. اينجاست كه نظريه هاي انسان شناختي و فاكتورهاي اقتصادي , سياسي , فرهنگي رخ مي نمايد و كنش ها و واكنش ها بروز مي كند. پيچيدگي ها و ابهام ها آنگاه فزوني مي يابد كه در عصر ارتباطات و دهکده جهاني، تنوع پاسخگويي به نيازها بسيار فراوان مي شود و پاسخگويي به نياز اصيل و طبيعي بدون عوارض جانبي و ضررشان، كاري بس دشوار مي باشد و تلاش همگاني را براي انتخاب صحيح و يا پيدا كردن جايگزين مي طلبد. جهت شفاف سازي درباره خصوص موسيقي متذكر مي شويم : موسيقي به طور كلي داراي دو نوع است:
1- موسيقي غنائي: هرگونه آهنگي است كه به لحاظ شكل يا محتوا موجب تحريك شهوت و متناسب با مجالس گناه است . اين گونه موسيقي , گاهي آرامش تخديرگونه براي اعصاب دارد و گاهي هيجانات ناهنجار براي روان در پي دارد.
2- موسيقي غيرغنايي : شامل صداهاي موزون طبيعت، مارش نظامي , صوت قرآني , آواز حدي (براي تحريك حيوانات و دام ) مي شود. اين نوع موسيقي ميتواند پاسخگوي گرايش طبيعي انسان به زيبايي هاي سمفوني و موزون باشد و با اجراهاي متنوع مي تواند جايگزين موسيقي غنايي باشد.
با توجه به آنچه گفته شد بررسى متون دينى و آراء عالمان دين نشان مىدهد كه موسيقى از نظر اسلام در چند صورت حرام مىباشد:
1 ) موسيقى مطرب يعنى آهنگهايى كه موجب (تحريكات غيرارادى در شنونده شود) و انسان را از ياد خدا غافل مىسازد. منظور از محرك بودن نيز نوعى و شأنى است؛ يعنى، به طور معمول چنين اثرى را دارا باشد نه فقط نسبت به شخص خاص.
2 ) موسيقى همراه با مضامين لهوى كه به گونهاى موجب فساد اخلاق و انحراف اذهان است مانند ترانههاى عاشقانه و اشعارى كه در وصف زن، شراب و غيره است و از همين قسم است اشعارى كه به هر نحو موجب ترويج باطل و مخالفت با حق باشد مانند توهين به مقدسات و يا در جهت تاييد كفر و شرك و نظامهاى فاسد و سردمداران آن باشد.
3 ) موسيقى در مجلس گناه و لهوولعب مانند آهنگهايى كه در حال رقص يا نوشيدن شراب و غيره نواخته مىشوند.
در هر صورت معيار در حرمت موسيقى مناسب بودن آن با مجالس لهو و داشتن مضامين فساد انگيز و اغوا كننده و طرب انگيز است و فرق نمىكند كه از صدا و سيما باشد يا غير آن. ايرانى باشد و يا غيرايرانى. همين طور فرقى بين رفع خستگى و غير آن و براى خود يا ديگران در اين حكم نيست و ملاك در تحريك شدن نوع مردم است نه شخص انسان.
لازم به ذکر است تشخيص حرام بودن موسيقي از شبهات مفهوميه است لذا تا اطمينان به حرمت آن پيدا نشده اصل برائت و عدم حرمت جاري است به ويژه درباره موسيقي هاي پخش شده از صدا و سيما حکم به حرمت مشکل است، لذا گوش کردن به موسيقي هاي صدا و سيما تا اطمينان به حرمت پيدا نشده باشد اشکال ندارد.موسيقي در کلام رهبري:
در مورد موسيقى دو حرف وجود دارد: يكى اين كه ببينيم اساساً مشخصه هاى موسيقى حلال و حرام چيست؛ و ديگر اين كه بياييم: در مصداق، مرزهايى را مشخص كنيم تا به قول شما، جوانان بدانند كه اين يكى حرام و اين يكى حلال است. البته اين دومى كارآسانى نيست؛ كار دشوارى است. كه انسان از اين اجراهاى موسيقىهاى گوناگون – موسيقى خارجى، موسيقى ايرانى هم با انواع و اقسامش؛ با كلام، بىكلام – بخواهد يكىيكى اينها را مشخص كند؛ اما مشخصه هاى كلىيى دارد كه آن را مى شود گفت. البته من هم در جاهايى به بعضى از اشخاصى كه دست اندركار بودند، آنچه را كه مى توانستم و مى دانستم، گفته ام؛ حالا هم مختصرى براى شما عرض مى كنم.
ببينيد، موسيقى اگر انسان را به بيكارگى و ابتذال و بىحالى و واخوردگى از واقعيتهاى زندگى و امثال اينها بكشاند، اين موسيقى، موسيقى حلال نيست؛ موسيقى حرام است. موسيقى اگر چنانچه انسان را از معنويت، از خدا و از ذكر غافل كند، اين موسيقى حرام است. موسيقى اگر انسان را به گناه و شهوت رانى تشويق كند، اين موسيقى حرام است؛ از نظر اسلام اين است. موسيقى اگر اين خصوصيات مضر و موجب حرمت را نداشته باشد، البته آنوقت حرام نيست. اين هايى را كه من گفتم، بعضى از آنها در موسيقى بىكلام و در سازهاست؛ بعضى هم حتى در كلمات است. يعنى ممكن است فرضاً يك موسيقى ساده ى بى ضررى را اجرا كنند، ليكن شعرى كه در اين موسيقى خوانده مى شود، شعر گمراه كنندهيى باشد؛ شعر تشويق كنندهى به بىبندوبارى، به ولنگارى، به شهوترانى، به غفلت و اينطور چيزها باشد؛ آن وقت حرام مىشود. بنابراين، آن چيزى كه شاخص حرمت و حليت در موسيقى است و نظر شريف امام هم در اواخر حيات مباركشان – كه آن نظريه را در باب موسيقى دادند – به همين مطلب بود، اين است. موسيقى لهوى داريم ممكن است موسيقى – به اصطلاح فقهىاش – موسيقى لهوى باشد. «لهو» يعنى غفلت، يعنى دور شدن از ذكر خدا، دور شدن از معنويت؛ دور شدن از واقعيتهاى زندگى؛ دور شدن از كار و تلاش و فرو غلتيدن در ابتذال و بىبندوبارى. اين موسيقى مىشود حرام. اگر اين با كيفيت اجرا حاصل بشود، اگر با كلام حاصل بشود؛ فرقى نمىكند.
شما مى گوييد زبان بين المللى. آن موسيقىيى كه به قول خود شما مرزها را درنورديده و در جاهايى پخش شده، آيا اين لزوماً موسيقى خوبى است؟ صرف اين كه يك موسيقى از مرز فلان كشور خارج شد و توانست به مثلاً كشورهاى مختلف برود و يك عده طرفدار پيدا كند، مگر دليل خوب بودن موسيقى است؟ نه، به هيچ وجه. ممكن است يك موسيقىيى باشد كه به شهوترانى و تحركات و نشاطهاى شهوى جوانى تحريك مىكند؛ طبيعى است كه يك مشت جوانى كه غفلت زده هستند، از اين موسيقى خوششان مىآيد. هر جايى كه در دنيا دستشان به اين نوار بيفتد، از آن نوار استفاده مىكنند. اين دليل خوب بودن موسيقى نيست.
من نمىتوانم بطور مطلق بگويم كه موسيقى اصيل ايرانى، موسيقى حلال است؛ نه، اين طور نيست. بعضى خيال مىكنند كه مرز موسيقى حلال و حرام، موسيقى سنتى ايرانى و موسيقى غيرسنتى است؛ نه، اينطورى نيست. آن موسيقىيى كه مناديان دين و شرع هميشه در دورههاى گذشته با آن مقابله مىكردند و مىگفتند حرام است، همان موسيقى سنتى ايرانى خودمان است كه به شكل حرامى در دربارهاى سلاطين، در نزد افراد بىبندوبار، در نزد افرادى كه به شهوات تمايل داشتند و خوض در شهوات مىكردند، اجرا مىشده؛ اين همان موسيقى حرام است. بنابراين، مرز موسيقى حرام و حلال، عبارت از ايرانى بودن، سنتى بودن، قديمى بودن، كلاسيك بودن، غربى بودن يا شرقى بودن نيست؛ «مرز» آن چيزى است كه من عرض كردم. اين ملاك را مىشود بهدست شما بدهيم، اما اينكه آيا اين نوار جزو كدامهاست، اين را من نمىتوانم مشخص كنم.
البته الان دستگاههايى هستند كه دارند مميزى مىكنند؛ اما من خيلى هم اطمينان ندارم كه اين مميزيها صددرصد درست باشد. گاهى مىآيند به ما مىگويند كه يك نوار بسيار بد يا مبتذلى را دارند بهصورت مجاز پخش مىكنند؛ گاهى هم ممكن است عكس اين اتفاق بيفتد. من الان نمىدانم واقعاً اين مميزيها چقدر از روى واقعبينى و ضابطهمندى انجام مىگيرد؛ اما آن چيزى كه من مىتوانم به شما – بهعنوان يك جوان خوب و به عنوان كسى كه مثل فرزندان خودم هستيد – به عنوان نصيحت و نظر خودم بگويم، اين است كه عرض كردم.
به نظرم مى رسد كه موسيقى مى تواند گمراه كننده باشد، مى تواند انسان را به شهوات دچار كند، مى تواند انسان را غرق در ابتذال و فساد و پستى بكند؛ مىتواند هم اين نباشد و مىتواند عكس اين باشد؛ مرز حلال و حرام اينجاست. من اميدوارم كه شما جوانان با اين زاد و تقوا بتوانيد وارد ميدان بشويد و توليدهايى داشته باشيد كه به معناى حقيقى كلمه هم خصوصيات موسيقى خوب و بليغ را داشته باشد و به معناى حقيقى تأثيرگذار مثبت باشد و حقيقتاً جوانان و روحها را، به صفا و به معنويت و به حقيقت رهنمون كند.

با پژوهشى اندك در قرآن و روايات و ديدگاه برخى از روانشناسان و پزشكان، مىتوان موارد ذيل را از حكمتهاى حرمت موسيقى حرام دانست:
1. گرايش به فساد: غنا و آواز مطرب و لهوى، انسان را به سوى شهوت و فساد اخلاقى مىكشاند و از راه پرهيزكارى باز مىدارد. مجلس غنا و موسيقى، معمولاً مركز مفاسد گوناگون است. در حديثى از نبى اكرم(صلى الله عليه وآله) آمده است: «غنا نردبان زنا است». «الغناء رقية الزنا»: بحار الانوار، ج 76، باب 99، (باب الغناء).
امام صادق(عليه السلام) فرمود: «خانه اى كه در آن غنا باشد، از فساد و فحشا مصون نخواهد بود». «بيت الغناء لاتؤمن فيه الفجيعة»: كافى، ج 6، (باب الغناء). و نيز: «غنا باعث پيدايش روح نفاق است». «الغناء يورث النفاق»: وسايل الشيعه، ج 12، باب 99، (ابواب مايكتسب به). روح نفاق همان آلودگى به فساد و كناره گيرى از تقوا است. در تفسير روح المعانى سخن يكى از سران قبايل را نقل مى كند كه به آنها مى گفت: از غنا بپرهيزيد كه حيا را كم مىكند؛ شهوت را مى افزايد؛ شخصيت را درهم مى شكند؛ جانشين شراب مى شود و همان كارى را مى كند كه مستى انجام مى دهد. به نقل از: تفسير نمونه، ج 17، ص 24.
2. غفلت از ياد خدا: قرآن يكى از عوامل گمراهى را «لهو الحديث». لقمان (31)، آيه 6.دانسته است. «لهو» چيزى است كه انسان را چنان مشغول كند كه باعث غفلت و بازماندن از كارهاى مهمتر شود. گوش دادن به غنا قساوت قلب مىآورد. امام صادق فرمود: «ان الملاهى تورث قساوة القلب»: مستدرك الوسائل، ج 13، ص 118.و در نتيجه باعث فراموشى خدا و معنويت مىشود. از اين رو در روايات اسلامى از «لهو الحديث» به «غنا» تفسير شده است. وسائل الشيعه، ج 12، باب 99، (ابواب مايكتسب به). چه اينكه شنيدن غنا و موسيقى آن چنان اراده را سست و غريزه جنسى شخص را تحريك مىكند كه از ياد خدا و قيامت باز مىماند. در روايتى نبى اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: هر كس به غنا و موسيقى (لهوى) گوش فرا دهد قطعهاى از سرب (روز قيامت) در گوش او آب مىشود. «من استمع الى اللَّهو يذاب فى اذنه الآنك»: وسايل الشيعه، ج 5، ص 348.و شايد اين تعبير كنايه از آن است كه گوش او از شنيدن سخن حق كر مىشود.
3. زيان بخشى غنا بر اعصاب: به گواهى برخى از پزشكان، غنا و موسيقى آثار زيانبارى بر روى اعصاب دارد. عبد الكريم عكاس، الغنا فى الاسلام، ص 151.و در حقيقت يكى از عوامل مهم تخدير اعصاب به شمار مىرود. مواد مخدر گاهى از راه دهان و نوشيدن وارد بدن مىشوند (مانند شراب)؛ زمانى از راه بوييدن (مانند هروئين)؛ گاه از راه تزريق (مانند مرفين) و از راه حس شنوايى به جان و روان آدمى منتقل مىشود (مانند غنا و موسيقى). از اين رو بعضى از آهنگها چنان افراد را در نشئه فرو مىبرد كه حالتى شبيه به مستى به آنها دست مىدهد. البته گاهى به اين حد و مرحله نمىرسد؛ ولى تخدير خفيف ايجاد مىكند و در پى آن آثار زيانبارى روى اعصاب بر جاى مىگذارد و شخص را دچار افسردگى و مبتلا به فشار خون مىكند. تفسير نمونه، ج 17، ص 24؛ الغنا فى الاسلام، ص 151.
بايد دانست كه هر موسيقى و آهنگى شايد براى اعصاب زيانبار نباشد؛ بلكه موسيقى تند و استفاده زياد و افراط در آن باعث تخدير اعصاب مىشود؛ با وجود اين پيامدهاى منفى معنوى آن حتى در ساير موارد نبايد كوچك شمرده شود.
از نظر آخرتي هم عذاب کسي که موسيقي حرام گوش مي دهد را روايت اينطور بيان مي كند:
پيامبر گرامي اسلام(ص) در اين باره مي فرمايند: «من استمع الي اللهو يذاب في اذنه الانک؛ کسي که به موسيقي لهوي و حرام و غنا گوش دهد در گوشش سرب مذاب ريخته مي شود» (محدث نوري، مستدرک الوسائل، ج 13، ص 221، مؤسسه آل البيت لاحياء التراث، قم، چاپ اول).
معيار در حرمت موسيقى مناسب بودن آن با مجالس لهو و داشتن مضامين فساد انگيز و اغوا كننده و طرب انگيز است و فرق نمىكند كه از صدا و سيما باشد يا غير آن. ايرانى باشد و يا غيرايرانى. همين طور فرقى بين رفع خستگى و غير آن و براى خود يا ديگران در اين حكم نيست و ملاك در تحريك شدن نوع مردم است نه شخص انسان. و در اصل حرمت اين نوع موسيقی هيچ اختلافی بين مراجع نيست بلی درمصا ديق جزيی گاهی اختلاف نظر ديده می شود که بر گشت به نوع برداشت و تفسير ازلفظ غنا و موسيقی می کند.
همانگونه که گفته شد تشخيص حرام بودن موسيقي از شبهات مفهوميه است لذا تا اطمينان به حرمت آن پيدا نشده اصل برائت و عدم حرمت جاري است به ويژه درباره موسيقي هاي پخش شده از صدا و سيما حکم به حرمت مشکل است، لذا گوش کردن به موسيقي هاي صدا و سيما تا اطمينان به حرمت پيدا نشده باشد اشکال ندارد.
نکته دوم؛ آنچه كه حرام است استماع , يعني گوش دادن اختياري به موسيقي حرام و پيگيري آن است، ولي شنيدن غيراختياري و رهگذري اشكال ندارد
براى آگاهى بيشتر در اين زمينه ر.ك:
1- تفسير نمونه، ج 17، ص 19، ص 13، 24، 25 و 26
2- مضرات موسيقى، سيد احمد خاتمى، نشر قرآن قم
3- تأثير موسيقي بر اعصاب و روان (شامل نظريات دانشمندان دنيا)