124 - لجبازی نوجوانان
نویسنده : زهرا رستگار
لجبازی نوجوانان لجبازی و عصیانگری نوجوانان یکی ازمشکلات بزرگ خانوادهها است و والدین زیادی با آن دست به گریبان هستند به طوری که کل سیستم خانواده را درگیر کرده و آسایش و امنیت آنها را بر هم میزند. گفتیم که از دیدگاه روانشناختی و جامعهشناختی، علل و انگیزههای عصیانگری در نوجوانان به سه عامل […]
لجبازی نوجوانان
لجبازی و عصیانگری نوجوانان یکی ازمشکلات بزرگ خانوادهها است و والدین زیادی با آن دست به گریبان هستند به طوری که کل سیستم خانواده را درگیر کرده و آسایش و امنیت آنها را بر هم میزند. گفتیم که از دیدگاه روانشناختی و جامعهشناختی، علل و انگیزههای عصیانگری در نوجوانان به سه عامل عاطفی، روانی و اجتماعی برمیگردد و برای بررسی این مشکلات نمیتوان نقش هر کدام از آنها را نادیده گرفت.
در واقع، یکی از عوامل بسیار عمده لجبازی و عصیانگری نوجوانان عدم شناخت والدین از ویژگیها و تغییرات فیزیولوژیک و روانی و عدم آموزش مهارتهای لازم جهت مقابله با این تغییرات در این دوران است. بنابراین برای شناخت دقیق، علمی و عمیق این ویژگیها و تغییرات، ادامه گفتوگو با دکتر پیمان هاشمیان، استادیار دانشگاه علوم پزشکی مشهد، روانپزشک و فوق تخصص کودک و نوجوان را در اختیار شما قرار میدهیم.
همان طور که می دانید، یکی از ویژگیهای نوجوانان، این است که وقتی وارد این مرحله از زندگی میشوند دوست دارند به طورمستقل خودشان همه چیز را دوباره به دست آوردند. تمایل دارند خودشان باشند و همچنین دوست ندارند دیگران آنها را یک کودک فرض کنند، زیرا تصور میکنند بزرگ شده و میخواهند همانند بزرگسالان فکر کرده و عمل کنند؛ و در صورت شنیدن نصیحت مستقیم شروع میکنند به پرخاشگری و لجبازی. در این مواقع والدین چه عکسالعملی باید نشان دهند؟
– بله چون آنها تصور میکنند بزرگ شده و دوست ندارند همانند یک کودک تحت کنترل و مراقبت قرار بگیرند به آنها برمیخورد و ناراحت و عصبی و پرخاشگر میشوند. در چنین مواردی والدین باید به فرزند خود بگویند این مشکل ماست نه مشکل شما. مشکل من این است که نگرانم و چون ما داریم در یک خانواده زندگی میکنیم باید به حقوق و احساسات یکدیگر احترام بگذاریم. این حق توست که با هر کس دوست داری بیرون بروی اما راهی را پیشنهاد کن که من هم از نگرانی بیرون بیایم. آیا تو حاضری با دوستت بیرون بروی ولی من در خانه حرص و جوش بخورم و نگران باشم؟
* مسلما چون در این دوران نوجوان احساس استقلال میکند، دوست ندارد کسی آزادیاش را محدود کند، رفتار ما باید با آنها چگونه باشد؟
– نباید آزادی نوجوان را محدود کنیم. باید به آزادی و انتخاب نوجوان احترام بگذاریم. چون اگر او را آزاد نگذاریم نتیجه خوبی نخواهد داد.
* اما ممکن است جوان اشتباه کند، والدین برای جلوگیری از این اتفاق باید چگونه رفتار کنند؟
برای پیشگیری از این اشتباهات باید آزادی آنها در قالب مشروط باشد. مثلا میگوییم پسرم تو آزاد هستی مشروط به اینکه مرا از نگرانی دربیاوری. بنابراین نوجوان باید پدر و مادر را از نگرانی درآورد. فرض کنید فرزند شما با کسی دوست است اما شما تشخیص میدهید او فرد مناسبی نیست در این مواقع میتوانید به او بگویید پسرم این فرد، دوست خوبی برای تو نیست. اما ممکن است فرزند شما اصرار کند که من حتما باید به دیدن او بروم. در این زمان میتوانید به او بگویید، حالا که میخواهی با او رفت و آمد کنی اشکالی ندارد، اما مرا از نگرانی دربیاور، چون من خیلی نگرانم. بنابراین او باید با دادن یک راهحل شما را از نگرانی درآورد. ممکن است پیشنهادهای خوبی به شما بدهد. شاید به شما بگوید اگر نگرانید بیایید دنبالم، یا موبایلم را چک کنید. یعنی ما باید فرزند خود را برای رسیدن به خواستههایش آزاد بگذاریم. البته همانطور که قبلا گفتم این آزادی باید مشروط باشد.
* علاوه بر تغییرات و تحولات روحی که گفتید ممکن است باعث لجبازی و عصیانگری نوجوان شود چه تغییرات روانی دیگری در نوجوان ایجاد میشود؟
– از تحولات روانی دیگر نوجوانان این است که معمولا زمانی که وارد دوره نوجوانی میشوند تفکرشان تبدیل به تفکر خلاق و انتقادی میشود. آنها علاقه شدیدی به اندیشیدن و استدلال کردن منطقی و استدلال امور و مسایل پیچیده پیدا میکنند. در واقع تفکر انتقادی به تفکری گفته میشود که در آن همه چیز مورد نقد و بررسی قرار میگیرد. بنابراین آنها تمایل دارند همه چیز را با مدرک و دلیل کافی و قانعکننده بپذیرند. مثلا نوجوان دوست دارد اگر به او گفته میشود رشتهای را انتخاب کند دلیل آن را بداند که چرا باید آن رشته را انتخاب کند، در نتیجه با خانواده لج میکند. اوهمه چیز را از زاویه دید خودش دیده و دوست دارد خودش اثبات کند که این راه درست است یا نه. و در صورت اثبات میگوید من این راه را انتخاب میکنم. در این دوران کنجکاوی آنها تحریک شده و دیگر مایل نیستند هر چیزی را بدون چون و چرا قبول کنند.
* متاسفانه این نوع تفکر در مدرسه و خانواده تقویت و پرورش داده نمیشود، و گاهی پرسش کردن را نشانه نافرمانی و گستاخی نوجوان میپندارند. اما امروزه واقعا در فکر جوان ما چه چیزهایی میگذرد؟
– اگر امروز به رفتارهای نوجوان و جوانان خود دقت کنیم میبینیم عدم رشد و تقویت این نوع تفکر، باعث خطرات و آسیبهای جبرانناپذیر زیادی از جمله گرایش به انواع اعتیاد شده است. همانطور که در سطح جامعه میبینیم ضعف در آموزش تفکر نقاد و خلاق نه تنها در نوجوانان باعث آسیبهای جدی میشود و گاه جبرانناپذیر به نظر میرسد، باعث مشکلات زیادی در بین افراد بزرگسال نیز میشود. مثلا ما با افراد زیادی مواجه شدهایم که با تبلیغات و چربزبانی باعث فریب و به دام انداختن مردم ساده شدهاند.
* حال با توجه به این آسیبها والدین چگونه میتوانند باعث پرورش تفکر نقاد شوند؟
– خانوادهها برای پرورش و تقویت این تفکر باید به نوجوان اجازه نقد و بررسی و انتقاد کردن بدهند طوری که آنها از انتقاد کردن خوشحال شوند. مثلا اگر نوجوان شما درباره موضوعی صحبت میکند که شما با آن مخالفید از او بپرسید تا دلایلش را برایتان توضیح دهد. از او بپرسید اگر دو سال دیگر میخواهی انتخاب رشته کنی دلیلش را برای من توضیح بده که چرا میخواهی مثلا رشته انسانی را انتخاب کنی. اگر نوجوان دلیل قانعکنندهای آورد و دلیلش را اثبات کرد شما باید آن را بپذیرید و با لجبازیهای نوجوان مقابله نکنید. در واقع از آنجا که تفکر خلاق در این سن به منظور رشد نوجوان پایهریزی شده، بنابراین خانوادهها به جای اینکه با فرزند خود درگیر شوند باید سعی کنند آن را رشد و پرورش دهند. در نتیجه، نوجوان وقتی احساس کند به فکر او ارزش داده میشود به ارایه فکر جدید تشویق میشود. نوجوان به هر مشکلی از دیدگاه حل مسالهای نگاه میکند و میگوید مشکل چیست برای رشد این نوع تفکر میتوان از او پرسید، زندگی ما این مشکل را دارد چه راهی برای حل آن داری؟ ممکن است فرزندتان یک راه حل جدید و کارساز ارایه دهد. میتوان از او پرسید برای زندگی آیندهاش چه برنامهای دارد. یک نوجوان باید بداند که برای آیندهاش چه برنامهای دارد و برای رسیدن به آن چگونه برنامهریزی میکند. باید نوجوان را وادار کرد که همه چیز را از دیدگاه حل مساله ببیند و یاد بگیرد برای حل مشکلات خود، راهحلهای زیادی پیدا کرده و از بین آن راهحلهای مختلف، بهترین راهحل را برگزیند و بگوید چرا این راهحل بهتر از بقیه است. مثلا اگر میگوید من درس نمیخوانم اولا باید دلیل درس نخواندن خود را توضیح دهد و سپس برای حل مشکل خود راهحلی پیدا کند.
* یکی از ویژگیهای دوران نوجوانی، تخیل و رویاپردازی است با این ویژگی نوجوان چگونه باید کنار آمد؟
– نوجوان تخیل را دوست دارد بنابراین والدین ضمن احترام باید اجازه دهند نوجوان این رویاپردازی و تخیل را تجربه کند و زندگی آینده خود را در تخیل بسازد. ولی ما باید سعی کنیم در حالی که دارد تخیل میکند واقعیتهای زندگی را هم ببیند.
* موضوع دیگری که خانوادهها را نگران کرده است، بیش از حد فکر کردن نوجوانان است، والدین با این رفتار، چگونه باید برخورد کنند؟
– فکر کردن بیش از حد باعث ناراحتی بعضی از والدین میشود. اما فکر کردن در نوجوانان در یک زمان محدودی خیلی خوب و سازنده است. نوجوانان دوست دارند درگذشته خود سیر کنند و ببینند چه خطایی کردهاند. خانوادهها باید سعی کنند شرایط زندگی را طوری بسازند که احساس استقلال در آنها شکل پیدا کند.
نکتهای را که باید به آن توجه کنیم این است که هر چند روانشناسان از دوران بلوغ یا همان دوره نوجوانی به دوران تب، بحران، استرس، اضطراب و… یاد میکنند، اما فراموش نکنیم که در صورت به دست آوردن دانش و اطلاعات صحیح در زمینه مقابله با تغییرات و بحرانهای دوره نوجوانی و تربیت صحیح و همچنین رابطه دوستانه و درک تفاوت بین دنیای بزرگسالان و نوجوانان و متفاوت بودن ارزشهای آنها، به راحتی میتوان به رفع تعارضها، تنشها و لجبازی بین والدین و نوجوان کمک کرد و این دوره را به سلامتی پشت سر گذاشت. مثلا یکی از دلایلی که نوجوان به سمت همسالان خود گرایش پیدا میکند این است که، دوستان خود را در سطح خود میبیند زیرا هیچ دوستی او را از بالا نگاه نکرده و مدام او را نصیحت نمیکند. نوجوان از نصیحت کردن این برداشت را دارد که والدینش او را هنوز کودک فرض کرده و هویت و استقلال او را ناچیز میشمارند. در حالی که باید با احترام گذاشتن و به رسمیت شمردن احساسات، عقاید، افکار و اهدافشان به آنها اجازه داد تا هویت خود را کشف کنند. زیرا رفتارهای کودکانه، کنترلکننده و رییسمابانه اثری کاملا معکوس دارد و رفتار طغیانگرایانه نوجوانان را تحریک میکند. به طور کلی ارتباط والدین با نوجوانان در این دوره باید از حالت کنترلی و “والدـ کودکی” درآمده و جایگزین ارتباط بالغانه “بالغـ بالغ” شود. زیرا از جایی که نوجوان در این سن احساس بزرگی و استقلال میکند، در صورت دیدن رفتار کودکانه بر اساس نصیحت مستقیم، پیام مخرب “من میدانم، تو نمیدانی” به آن ها منتقل میشود آن ها نصیحت را دوست ندارند، بنابراین شروع به لجبازی و پرخاشگری میکنند. اما در یک رابطه بالغانه که یکی از اصول آن بر اساس نصیحتهای غیرمستقیم است چون به افکار، احساسات و عقاید نوجوان احترام گذاشته میشود و احساس مخرب “من میدانم، تو نمیدانی، نمیفهمی” به احساس موثر و سازنده “من میدانم، تو هم میدانی و خوبی” تبدیل میشود، در نتیجه آنها احساس استقلال، بزرگی و ارزشمندی و مفید بودن کرده و بیشتر تحتتاثیر قرار گرفته و دست از عصیان و لجبازی برمیدارند. بنابراین بزرگسالان میتوانند با فراهم کردن فرصت، باعث شوند نوجوانان بتوانند نقشها و هویت خود را تجربه کنند و به کشف افکار، احساسات و نقشهای خود بپردازند زیرا نوجوانی مرحله تلاش برای جستوجوی خویشتن و شکلدهی هویت فردی است. در این صورت نوجوانان میتوانند رشد روانی و اجتماعی سالمی را تجربه کنند. فردی که در نوجوانی اجازه یافته تا به کشف هویت و شخصیت خود بپردازد در زندگی بزرگسالی بهتر می تواند با مشکلات، پیچیدگیها و ناسازگاریهای زندگی کنار بیاید و در برابر مشکلات از خود انعطافپذیری بیشتری نشان میدهد.
نباید آزادی نوجوان را محدود کنیم. باید به آزادی و انتخاب نوجوان احترام بگذاریم. چون اگر او را آزاد نگذاریم نتیجه خوبی نخواهد داد.