قرآن ناطق(عج)

127 - اهمیت بازی برای کودکان

نویسنده : زهرا رستگار

  در تعریف بازی باید بگیم که کودک با بازی رشد می کند . وقتی کودک خوب بازی نمی کند رشد او دچار اختلال میشود و نتیجه اختلال رشد ناهنجاری های رفتاری میشود . راستش ما پدر و مادرا مرتب میخوایم به بچه هامون یاد بدیم و یاد دادن رو با یادگیری اشتباه میگیریم .در […]

 

در تعریف بازی باید بگیم که کودک با بازی رشد می کند . وقتی کودک خوب بازی نمی کند رشد او دچار اختلال میشود و نتیجه اختلال رشد ناهنجاری های رفتاری میشود .

راستش ما پدر و مادرا مرتب میخوایم به بچه هامون یاد بدیم و یاد دادن رو با یادگیری اشتباه میگیریم .در فرایند یادگیری کودک بازی می کند ، تجربه میکند ، آزمون و خطا میکند ، و به کشف می رسد .در حالیکه در یاد دادن ما بصورت مستقیم به بچه ها مون یاد میدیم .

با یه نگاه به اطرافمون متوجه میشیم که اطرافمون رو پر کردیم از فضای آموزشی و یاد دادن .ما والدین مفهوم بازی و آموزش رو با هم اشتباه گرفتیم و مرتب فضای بازی بچه ها رو به دلخواه خودمون تغییر میدیم .به جای فراهم کردن فضای بازی فضاهایی را درست می کنیم که به آنها یاد بدهیم .

زمانی که فضای یادگیری باشد، فضای کشف کودک نیست ، بلکه الگویی ست که ما به آنها می دهیم در نتیجه کودک به ابداع نمی رسد .معمولا ما بزرگترها نا آگاهانه به بچه ها الگو می دهیم .آموزش مستقیم یعنی الگو دادن و این دقیقا موضوعی است که اکثر کارشناسان با آن مخالف هستند .

آموزش از راه بازی درست ترین روش آموزش است

جملاتی که ما می گوییم معمولا اینها است

  • این نقاشی رو بکش
  • این بازی رو انجام بده
  • اونطوری انجام بده
  • داری اشتباه بازی میکنی
  • مگه صد دفعه نگفتم این شکلی نیست

و چیزهایی شبیه این …

با یک مثال ساده، موضوع را برایتان روشن تر میکنم،

احتمالا همه ی شما حلقه هوش رو می شناسید . وسیله ای که یک استوانه دارد و حلقه های رنگی که کودک به ترتیب باید حلقه ها رو از بزرگ تا کوچک درون استوانه مخروطی شکل بیندازد .معمولا والدین بعد از خرید این وسیله در هنگام بازی کودک دخالت می کنند .

 

در حالی که حلقه هوش بعنوان اولین وسیله آموزشی کودک در سن شش ماه تا دوسالگی مورد استفاده قرار می گیرد و کودک بیشتر از صد نوع کشف را میتواند با حلقه هوش بیاموزد .و آخرین هدف آموزشی این وسیله این است که حلقه ها را به ترتیب بچیند .

وقتی کودک حلقه ها را اشتباه میگذارد یا بجای انداختن حلقه ها استوانه را بعنوان چکش یا غیره استفاده میکند با هر مرحله از این تجربه ها کودک به یک کشف جدید میرسد در حالی که اگر ما اشتباه بچه ها را در هنگام بازی به آنها گوشزد کنیم کشف و هیجان ناشی از کشف او را از بین برده ایم

دوستان عزیز

ما با دخالت در بازی کودکان بخصوص بازی های آموزشی برای سنین زیر سه سال از کودکی به آنها می آموزیم که به نتیجه فکر کنند بجای اینکه از فرایند بازی لذت ببرند .و اینگونه میشود که در بزرگی هم همه کار را به خاطر نتیجه انجام میدهند .

به خودتون نگاه کنید . کدوم یک از ما رشته تحصیلی دانشگاهیمون رو بر اساس ارضا شدن خودمون انتخاب کردیم، معمولا انتخابمون با معیار شغل و درآمد اون و پایگاه اجتماعی آن بوده است نه انتخابی که دوستش داریم

در انتخاب شغل هم همینطور هستیم . بیشتر از لذت بردن از فرایند کار یا تحصیل یا بازی به نتیجه اش فکر میکنیم و این مانعی است برای لذت بردن ما .

در زندگی هم همینطور هستیم . بیشتر از اینکه از لحظه لحظه زندگیمون لذت ببریم به این فکر میکنیم که به جایی برسیم …

خلاصه اینکه حاصل عمرما شده نتیجه گرا بودن و این موضوع را از کودکی به کودکانمان نیز یاد می دهیم .

باید بگزاریم کودکمان از فرایند بازی کردن لذت ببرد و از بازی کردن به کشف و ارضا شدن برسد…

ما والدین باید زندگی دوران کودکی بچه هایمان را سرشار از کامیابی کنیم .اشتباه نکنید دوستان منظور من این نیست که اصلا ناکامی را تجربه نکنند چون این ناکامی ها هم بخشی از زندگی است . منظور ما مقیاس های کامیابی ست .ما برای بچه ها بخصوص بچه های زیر شش سال فقط بازی را میشناسیم.

  • در مورد غذاخوردن میگیم بازی با غذا
  • در مورد نقاشی کردن میگیم بازی با رنگ
  • آموزش از راه بازی
  • حمام رفتن بازی با آب
  • و هنر ما والدین این است که بازی ها را به مهارت تبدیل کنیم .
  • با بازی با غذا ، فرایند غذا خوردن رو به بازی تبدیل کنیم .
  • مثلا فکرشو کنید آیا تا حالا به کودکتون به جز با قاشق غذا داده اید ؟
  • مثلا غذا خوردن گربه ای یا غذا خوردن مدل ببعی ….
  • برای کودکان همین تفاوت ها در غذا خوردن میشه یه بازی و غذاخوردن براش تبدیل به یه بازی میشه

ما انقدر حواسمون به این موضوع است که بچه هایمان با ادب باشند و هر کاری که میکنند مبادی آداب باشد، یادمان می رود که بچه ها با بازی کردن یاد میگیرند . بیایید بجای این الگوهایی که به بچه هایمان می دهیم، اجازه دهیم تا با خلاقیت و بازی رشدشان کامل بشود و با روحیه ای متعادل به سن مهم فرآگیری برسند.

بچه ها در بازی هایشان تلاش میکنند .گاهی ممکن است این تلاش به نتیجه نرسد . ولی این تلاش هست که بچه ها را به کامیابی میرساند و ما والدین باید به این مسئله دقت کنیم .

یه بازی مناسب که شاید ما هیچ وقت با بچه هایمان انجام نداده باشیم بازی با هندوانه است .

امتحان کنید دوستان و نتیجه اش رو ببینید . یک هندوانه را مدل کاسه ببرید و خودتان و فرزندتان بجای بریدن با چاقو با صورت برید توی هندوانه و بخورید . بسیار بازی هیجان انگیزی است و کودکتان و خودتان حسابی کیف خواهید کرد. دقت کردید که خیلی وقتا خوردن بدون رعایت آداب خوردن چقدر کیف میدهد.

این بازی های ساده و بدون نیاز به ابزار کلی برای بچه ها هیجان انگیز است .

امتحانش کنید . در خلوت خودتون این کار رو مثل یک بازی انجام بدید

این نوع بازی کردن ها بخصوص برای افراد وسواسی خیلی بازی خوبی است

یه نگاه میگه کودک از زمانی که چشمش رو باز میکنه تا زمانی که میخوابه باید بازی کنه و همه زندگی بازیه

و

نگاه دوم میگه که بازی قسمتی از زندگیه و بخشی از زندگیمون بازی ست

بین این دو نگاه تضاد وجود داره . نگاه اول متعلق به کودکان است و نگاه دوم مخصوص والدین

 

و این تضاد بین این دو نگاه یکی از عوامل ناکامی کودک است .

این تضاد باید به نفع کودک حل بشه در حالیکه اغلب ما والدین به نفع خودمون این قضیه رو حل میکنیم .

بجای تضاد باید همدلی کنیم . همدلی در بحث ما یعنی ما با کودکمون کودک بشیم .

اگر کودکمون دو سالشه ما هم با او دو ساله بشیم .

یه مثال براتون بزنم .

قرزندتون یه لیوان آب برمیداره و بجای خوردن در اون فوت میکنه و آب قل قل میکنه .

بجای اینکه کودکتون رو دعوا کنید که این کار بدیه و چرا این کار رو کردی و جلوی تجربه کودکتون رو بگیرید خودتون هم اینو امتحان کنید . بد نیست یه وقتایی ما هم یه کار کوچولوی اینطوری انجام بدیم .

همدلی در موضوع ما یعنی با هم رشد کردن . با هم بزرگ شدن . و به زبان و بیان مشترک رسیدن با بچه هامون برسیم .

اونوقت در نوجوانی قطعا با فرزندمون کمتر مشکل داریم

نکته اینجاست که ما بجای کوچک شدن بچه هامون رو بزرگ میکنیم . و اگه ما سی سالمونه کودکمون رو هم وادار میکنیم که سی ساله فکر کند .

باید کودک درونمون رو در بازی با بچه ها آزاد کنیم .

در تضاد با بچه ها ما مرتب مانع کودک هستیم و گاهی اوقات هم روش انسداد را در پیش می گیریم یعنی آن چنان با کودک برخورد می کنیم که کودک اجازه تجربه کردن را هم به خودش نمی دهد .

خیلی وقت ها آن چنان به نظافت کودک و نظم کودک اهمیت می دهیم و تا جایی احساس بدمون رو از کثیفی و نامرتب بودن به کودک می دهیم که هیچ وقت کودک به خودش اجازه نمی دهد تا تجربه جدیدی را انجام دهد .

یادتون باشه علی رغم ظاهر قضیه که شما می بینید رضایت شما از کارهای کودک بسیار برای او مهم است . و وقتی کودک دست خود را درون یک لیوان آب میکند و پرخاش شما و یا ناراحتی شما را می بیند از این تجربه کلی احساس بد می گیرد و شاید دیگر چنین تجربه هایی رو انجام ندهد .

یه نکته تکمیلی رو بگم خدمتتون گاهی انقدر بابت اینکه دیگران در مورد ما و تربیتمون چی فکر میکنند میشیم و انقدر دوست داریم کودکمون مبادی آداب باشه و باهاش شو بدیم که به به و چه چه دیگران رو بشنویم که یادمون میره کودک ما دوست داره بازی و تجربه کنه و برای او ادب و متانت خیلی جایگاه ویژه ای نداره .اون ما پدر و مادرها هستیم که به غلط دوست داریم جلوی بچه هامون رو بگیریم تا مبادا کاری کنن که دیگران ما رو متهم به بد تربیت کردن کودکمون کنند .

0 دیدگاه ارسال شده است

نظر خود را با ما در میان بگذارید