220 - تعادل در بازیها و اسباببازیهای بچه
نویسنده : زهرا رستگار
تعادل در بازیها و اسباببازیهای بچه یک سؤال که در خیلی جاها شنیدم و در برخی شبکههای اجتماعی و فرومهای فضای مجازی هم مطرحه اینه که آیا بچه فقط باید با بازیها و اسباببازیهای فکری مشغول باشه یا نه بعضی چیزهایی که صرفا جنبه سرگرمی داره و لزوما هم موجب رشد و توانمندی به صورت […]
تعادل در بازیها و اسباببازیهای بچه
یک سؤال که در خیلی جاها شنیدم و در برخی شبکههای اجتماعی و فرومهای فضای مجازی هم مطرحه اینه که آیا بچه فقط باید با بازیها و اسباببازیهای فکری مشغول باشه یا نه بعضی چیزهایی که صرفا جنبه سرگرمی داره و لزوما هم موجب رشد و توانمندی به صورت مستقیم نمیشه لازمه؟ مثلا یکجا میخوندم که نوشته بود بچه نباید مثل این اسکلا (ببخشید عین عبارتی است که در اون مطلب نوشته بود) همش بازیهای فکری انجام بده. بازیهای پرهیجان هم لازمه و بعد هم با این استدلال نتیجه گرفته بود که ماشین برقی و موتور برقی برای بچه خیلی خوبه. یا مثلا جای دیگه دیدم که نوشته بود برای بچه باید بازی کامپیوتری هم خرید و اگر لپ تاپ و تبلت هم به اندازه و متعادل باشه مشکلی نیست.
این جملات در نگاه اول کاملا منطقی به نظر میرسند و آدم تصدیق میکنه که تعادل و اعتدال! چیز خوبیه اما آیا واقعا این کار باعث تعادل در بچه میشه یا نه؟ یعنی آیا اگر ما نسبت بازیها و اسباببازیهای ورودی رو به نظر خودمون متعادل کردیم در ویژگیهای بچه هم تعادل ایجاد میشه؟ مثلا اگر به نظر ما میرسه که باید 20 درصد به خلاقیت بچه بپردازیم، سی درصد به تربیتش و 20 درصد به سرگرمی و تخلیه انرژی و 30 درصد هم به آموزش، باید 20 درصد اسباببازیهاش فکری و خلاقانه باشه و سی درصد وسائل کمک آموزشی و 30 درصد کتب تربیتی و 20 درصد هم وسائل و لوازمی که بچه رو سرگرم میکنه و انرژیش رو تخلیه میکنه!!!؟
برای پاسخ به این سؤال باید به چند نکته توجه کنیم:
اول اینکه میزان تأثیر یک وسیله، بازی، رویداد و سایر اشیاء و رخدادهایی که پیرامون کودک هست لزوما نسبت مستقیم با میزان حضورشون در زندگی کودک نداره. یعنی ممکنه یک چیز خیلی کوچک تأثیری بزرگ داشته باشه و چیزهای بزرگ تأثیری خیلی کمرنگ. به عنوان مثال ممکنه شما 60 تا کتاب و کارتون و فیلم با موضوع مثلا راستگویی برای بچه بخرید و همش هم با اینها مشغول باشه اما هیچ تأثیری روی بچه نداشته باشه ولی یک ارتباط یک ساعت در هفته با یک بچه یا جمعی خاص باعث بشه بچه دروغ گفتن رو یاد بگیره!
نکته دوم این که تنظیم اولیه میزان حضور این موارد در زندگی کودک با ماست اما کنترل ادامه این حضور معمولا از دست ما خارج میشه و به دست بچه میفته. یعنی مثلا شما 100 تا کتاب خوب میخری 60 تا اسباب بازی فکری و یک دونه هم بازی کامپیوتری به نظر نسبت اینها به سمت کتاب و وسائل فکری سنگینی میکنه اما در عمل همون یک بازی رو بچه اینقدر گیر میده که میبینید بخش زیادی از وقتش رو میگیره یا حتی اگر وقتش رو هم تنظیم کنید فکر و ذهنش رو به خودش مشغول میکنه که دیگه جلوی این رو نمیتونیم بگیریم.
نکته سوم هم اینه که بعضی چیزها هم عرض هم نیستند که بشه بینشون نسبت برقرار کرد. به عبارتی اساسا چه در ورودی و چه در خروجی اخلاق با تخلیه انرژی و خلاقیت با شادی و خیلی ویژگیهای دیگه با هم قابل مقایسه و جمع و ضرب نیستند که بتونیم بینشون با این حساب و کتابهای عادی تعادل و موازنه برقرار کنیم. روابط خیلی پیچیده است و گاها غیر قابل درک که بهتره ما به جای حساب و کتاب منطقی یک سری اصول داشته باشیم و بر مبنای اونها تصمیم بگیریم.
حالا چه باید کرد؟ با این حساب آیا کلا استفاده از این چیزهایی که رقیب موارد مفید هستند بد و ممنوعه یا راهی برای استفاده درست از اینها هم وجود دارد؟ در ادامه چند نکته رو در این زمینه عرض میکنم که میتونه مفید باشه
نکته اول اینه که ترکیب این وسائل و موارد با توجه به شرایط بچه باید ترکیب خوبی باشه. به عبارتی میشه گفت ترکیب محیط بچه باید با ویژگیها و شرایطش تناسب داشته باشه و ترکیب خوش ساختی رو ایجاد کنه. ممکنه برای یک بچه ذاتا درون گرا یک نوع برنامه و وسائل و لوازم مناسب باشه برای یک بچه شلوغ و برون گرا یک نوع دیگه که این بحث مفصله وامیدوارم بتونم در آینده بهش بپردازم
دومین نکته اینه که زمان و شرایط ورود هر وسیله به زندگی کودک خیلی مهمه این که یک برنامه، رویداد یا وسیله چرا و در چه شرایطی در اختیار بچه قرار میگیره شیوه مصرف و تأثیر اون رو در زندگی بچه تعیین میکنه. مثلا یک وقت با گیر دادن بچه و برای ساکت کردنش تبلت یا موبایل رو میدیم دستش و میگیم بیا اینم مال تو دیگه صدات در نیاد! یا برای تولدش تبلت میخریم که میشه مالک اون و طبیعتا انتظار داره خودش هم در مورد وسائلش تصمیم بگیره. یک وقت هم هست موبایل مال شماست و یکی دو تا بازی کنترل شده هم بیشتر روش نیست و بچه هم میدونه که این لطف شماست که وسائل خودتون رو در اختیارش میذارید. اینم بگم که بچه در شرایط دوم خیلی از شما بیشتر ممنونه تا شرایط اول. این رو خیلی بهش توجه کنید که باز کردن یک راه و بعد محدود کردنش خیلی سخت تره تا بستنش و بعد باز کردنش در مواقع نیاز! به این خیلی خوب توجه کنید شما حکم باز کننده و ایجاد کننده مطلوبیت رو داشته باشید نه حکم محدود کنند و بازدارنده بچه. مثلا در مورد برنامه،ها و وسائلی که محتوا دارند تعیین شرط محتوایی در استفاده باید قبل از استفاده باشه. مثلا اجازه دیدن برنامه تلویزیون باید به اجازه دیدن برنامه خاص محدود بشه نه اینکه اول تلویزیون آزاد بشه بعد بخواید مدیریتش کنید.
نکته سوم شیوه در اختیار گذاشتنه یک چیزه. مثلا همین ماشین برقی و موتور برقی رو میشه برای بچه خرید که دیگه از دست شما در میره میشه بچه رو برد شهر بازی و سوار این چیزا کردش. روش دوم هم جذاب تره هم هیجان انگیزتر، هم تخلیه انرژی بیشتری داره و هم قابل مدیریت تره. ما که بچه بودیم آتاری اومده بود و خیلی از فامیل خریده بودن. برای ما نمیخریدن! قیمتش بود حدود 3 هزار تومن و اجاره یک شبش حدود 500 تومن یعنی با اجاره 6 شبش میشد یکیش رو خرید اما مادر ما مثلا آخر سال اگر معدلمون خوب میشد برای ما یک یا دو شب اجاره میکرد. شاید پول اجاره ای که داد 2 یا 3 برابره هزینه خریدش بود و ما هم که فکر میکردیم خیلی حالیمونه با خودمون فکر میکردیم اینا چرا نمیتونن یک حساب کتاب ساده بکنن! اما نکته اش این بود که پیچش دست اونا بود، جذابیتش برای ما حفظ شده بود، معتادش نشدیم، برای به دست آوردن دوباره اش باید زحمت میکشیدیم و خیلی چیزهای دیگه که در فامیل برعکس بود. اونا باید وقت امتحانا این رو از زیر دست بچه ورمیداشتن که بده میشدن، جذابیت این وسیله از بین رفت و مجبور شدن بعدش میکرو و سگا و این حرفا هم بخرن و وقت بچه ها خیلیش به این میگذشت. پس استفاده کردن از یک چیز لزوما به معنی خرید و در اختیار قراردادنش نیست.
آخرین نکته هم اینه که اگر بشینیم و صادقانه فکر کنیم خیلی چیزهای کم ضررتر با همین کارکردهایی که میخوایم هست اما ما دنبال راه حلهایی میریم که برای خودمون هم نفع داشته باشه. وگر نه تخلیه انرژی ای که در طبیعت رفتن هست و شادی و نشاطی که در پارک رفتن یا ساختن یک خونه گلی هست هیچ وقت در بازی با یک ماشین برقی و بازی کامپیوتری و دیدن کارتون نیست. (البته در یکی دو روز اول ممکنه بچه خیلی ذوق داشته باشه اما از بین میره) عجیبه که ما دقیقا دنبال چیزهایی هستیم که نفع و ضررشون باه قاطیه و بعضا ضررشون بیشتره اما از چیزهایی که معلومه که کاملا مفیدن و ضرری هم ندارند غافلیم یا دوست داریم غافل باشیم چون سخته
در هر صورت این جمله که نباید بازی و تفریح بچه فقط به کار با بازیهای فکری و کتاب و اینها محدود بشه درسته اما این به معنی این نیست که کنار اینها بازیها و اسباببازیهایی که میتونن به بچه ضرر برسونند رو باید اضافه کنیم بلکه برنامهها و فعالیتهایی رو باید در برنامه بچه بذاریم که نشاط، جنب و جوش، خلاقیت و تخلیه درست انرژی رو داشته باشه وگرنه ممکنه به روحیات، شخصیت و حتی رشد بچه آسیب وارد بشه. یعنی بچهای که 24 ساعته نشسته و بازی فکری میکنه یا کتاب میخونه و نقاشی میکشه هم شخصیت متعادلی نداره. کلا ما طرفدار اعتدالیم!