221 - تقویت هوش کودک و اصول تمرینات ذهنی
نویسنده : زهرا رستگار
تقویت هوش کودک و اصول تمرینات ذهنی بسم الله الرحمن الرحیم باید پذیرفت که بچهها از نظر ذهنی با هم فرق دارند و ظرفیت ذهنی اونها (یعنی هوش با نگاه اول) با هم فرق داره. این فرق در رشد و پرورششون هم تأثیر داره. اینایی که میگن همه از اول مثل همند و همه باهوشند […]
تقویت هوش کودک و اصول تمرینات ذهنی
بسم الله الرحمن الرحیم
باید پذیرفت که بچهها از نظر ذهنی با هم فرق دارند و ظرفیت ذهنی اونها (یعنی هوش با نگاه اول) با هم فرق داره. این فرق در رشد و پرورششون هم تأثیر داره. اینایی که میگن همه از اول مثل همند و همه باهوشند و اینها بیراهه میرند. اینکه بگیم همه باهوشند مثل اینه که بگیم همه بلندقدند یا همه درشت هیکلند و یا ظرفیتهای فیزیکیشون با هم برابره. توی ویژگیهای فیزیکی چون ملموسه کسی شک نداره اما مسائل ذهنی و روانی رو میپیچونن! خوب این هم واضحه که ظرفیتها و ویژگیهای فیزیکی و ذهنی و روانی در رشد و پرورش کودک تأثیر داره. همه نمیتونند حسین رضا زاده بشن، همه نمیتونن شجریان بشن، همه هم نمیتونن دکتر حسابی و پورفوسور حسابی و علامه جعفری بشن. حتی اگر همه محیط و شرایط رشد و روند تربیتیشون یکسان هم باشه آینده آدمها یک جور نخواهد بود برای اینکه ظرفیتها متفاوته. این کم بودن و زیاد بودن یک ظرفیت هم ممکنه در نظر جامعه یک عیب به حساب بیاد اما فی نفسه بد نیست. یعنی ممکنه جامعه آدمهای قد بلند رو بهتر بدونه حتی این باعث بشه که قد و هیکل در رشد اجتماعی و اعتماد به نفس هم تأثیر بذاره اما کوتاهی قد به خودی خود منفی و قابل سرزنش نیست. مهم اینه که از این ظرفیت چطور استفاده شده و چقدر رشد کرده و به کمال رسیده.
در مورد هوش هم مثل قد و ظرفیتهای فیزیولوژیکی است یعنی هرچند ظرفیت بالای ذهنی یا همون هوش بالا (با تعریف اول) باعث تسریع در رشد میشه و مزایایی رو برای صاحبان ذهنهای پرظرفیت ایجاد میکنه اما بهره هوشی کم، قابل سرزنش نیست. حالا اینکه این عادلانه است که یکی از ظرفیت بیشتری بهره ببره و یکی دیگه نه بحث دیگری است که جاش اینجا نیست.
اما توان ذهنی بالفعل (همون هوش با تعریف دوم) کاملا قابل پرورش و رشده و اتفاقا خیلی ها که ظرفیتهای به نسبت پایینتری دارند از کسانی که ظرفیتهای بالاتری دارند موفقتر میشن و توان ذهنیشون هم بالاتره. بخوام مثال بزنم مثل زور و قدرت افراده که بعضیها که جثه ظریفتر و ریزنقش تری دارند نسبت به بعضی افرادی که خیلی هم درشتند، قویترند و اتفاقا خیلیها رو میبینیم که با یک هیکل درشت چقدر شل و ضعیف هستند. در مورد توان ذهنی هم همینطوره یعنی فقط یکی از عوامل ظرفیت و استعداد خدادادی است و عوامل متعدد دیگهای در رشد و شکوفایی اونها تأثیر داره. یک دوستی بررسیای انجام داده بود که نشون میداد در ایران افراد با ضریب هوشی متوسط از افراد باهوش و تیزهوش موفقترند (با شاخصهای رایج موفقیت مثل درآمد و جایگاه سازمانی و تحصیلات آکادمیک و ….). البته این هم دلایل مختلفی داره که یکیش نظام آموزشی ناکارآمد و نخبهکش (نظرم این نیست که به جای این سیستم آموزشی نظام آموزشی آمریکا و غرب باید باشه و اونها خیلی خوبن) ماست!!
پس ظرفیتهای خدادادی به عنوان یک عامل در رشد ذهنی مهم هستند. یکی به دلیل اینکه باید متناسب با هر ظرفیت و استعدادی انتظارات و توقعات درستی از بچه داشت و دوم اینکه رشد و پرورش این ظرفیتها نیازمند شناخت درستشونه. یک نکته رو هم اشاره میکنم و اون اینکه روشها و راههای استاندارد و یکسان پرورش هوش اعم از سیدیها، کتابها، پکیجها و …. خیلی قابل اعتماد نیست. البته این موضوع نیاز به تحلیل و تفسیر داره که خدا بخواد در پستهای بعدی بهش خواهم پرداخت.
این رو هم حتما باید بهش توجه کرد که موفقیت و رشد شبیه شدن به یک الگوی واحد نیست. متأسفانه امروزه ما داریم حالت مطلوب زندگی و ویژگیهای ایدهآل رو استاندار میکنیم. مثلا همه خانومها باید مانکن باشن!!! یا آقایون باید مثل آرنولد بشن و هیکل گلدونی داشته باشن!!! با اینکه برای بعضی از ساختارهای فیزیولوژیکی و مزاجها این کار اصلا شدنی نیست و اگر به زور هم بخوای این کار رو بکنی باید با روشهای غیر طبیعی مثل عمل کردن و داروهای مختلف و رژیمهای عجیب و غریب این کار رو بکنی که برای سلامتی خیلی مضره. در مورد ذهن هم همینطوره یک استانداردهایی از موفقیت ایجاد کردیم که مثلا بچه باهوش باید این شکلی باشه جوون این شکلی و حتی تا دانشجو و استاد دانشگاه هم پیش رفتیم و گفتیم فرضا هر کی مقالههاش بیشتر باشه بهتره که نتیجه اش رو میبینید! در مورد بچه این مهمتره. یعنی مثلا همه بچهها نمیتونن و نباید 3 – 4 سالگی خوندن و نوشتن یاد بگیرند و اگر دوپینگی بخوایم این کار رو براشون انجام بدیم بهشون آسیب زدیم.
حالا آیا این به این معنیه که هیچ کاری انجام ندیم چون ممکنه برای بچه ضرر داشته باشه؟ قطعا اینطور نیست. بازم از ورزش و فیزیک بدنی کمک میگیرم. حتما میدونید که بچه رو تا یک سنینی میگن بعضی ورزشها نذارید مثلا وزنهبرداری برای رشد فیزیکی بچه ضرر داره و اصطلاحا میگن بدن رو میسوزونه اما ورزشهای مادر مثل دو و ژیمناستیک و اینها خوبه برای بچه. ورزشهای ذهنی هم همینطوره یعنی یک سری تمرینات و ورزشهای ذهنی هست که پایه است و بچه هر طور ذهنی که داشته باشه البته متناسب با ظرفیتش میتونیم از اونها برای رشد ذهنی استفاده کنیم. دقت کنید در اینها هم به اندازه ظرفیت بچه باید ازش کار کشید. یعنی بازم مثل ورزشهای فیزیکی بچه رو نباید خسته کرد چون هم براش ضرر جسمی داره هم انگیزه و علاقهاش رو برای ادامه از دست میده. بچه رو مقایسه هم نکنید. تا حالا دیدید کسی به بچه اش بگه ببین بچه فلانی چقدر تند میدوه تو چرا نمیتونی اینجوری بدوی!؟ اما در مسائل ذهنی مدام داریم بچههامون رو با سایر بچهها مقایسه میکنیم که بسیار مضره. کلا در این مورد با دیگران کاری نداشته باشید. روشهایی که دیگران برای بچههاشون استفاده میکنند در حد استفاده از تجربه و گرفتن ایده خوبه نه برای تقلید و مقایسه و رقابت.
اما برای ذهن این ورزشهای پایه چیاست؟ سه تا اصل توی ورزشهای پایه هست که برای رشد فیزیکی بچه مهمه. اولیش اصل تحرکه یعنی خود داشتن تحرک مهمترین اصل ورزشه. بر خلاف ساختههای بشر خلقت انسان جوریه که از اعضا و استعدادها و ظرفیتها اگر کار نکشی فرسوده میشن و با استفاده درست تقویت میشن و رشد پیدا میکنن. پس تحرک برای جسم بچه لازمه که متأسفانه سبک زندگی امروز این تحرک جسمی بچهها رو تهدید میکنه و بچهها دارن روز به روز شل و تنبل و پفکی! میشن. بعد مجبوریم بذاریمشون کلاس ورزش! (خود کلاس ورزش هم ترکیبی برای خودش و جای تأمل داره!!). ذهن هم همینطوره و نیاز به تحرک و فعالیت ذهنیداره و بی تحرکی تنبلش میکنه. اینکه دو ورزش مادره یکی از دلایلش اینه.
دومین اصل انعطاف پذیریه که در رشد جسمی خیلی مهمه و از این جهته که ژیمناستیک رو هم جزء ورزشهای پایه میدونن. اعطاف بدن در خیلی فعالیتها و حرکات برای آدم مهمه. در ذهم هم همینه انعطاف ذهن در فکر کردن، حل مسأله، فعالیتهای ذهنی و اجتماعی خیلی مهمه. حالا اسم این رو مثلا گذاشتن خلاقیت. بگذریم که بعضی از کلاسای خلاقیت به جای ژیمناستیک، وزنهبرداری است و موجب بسته شودن و سوختن ذهن میشه!
سومین اصل مهم در رشد فیزیکی و ورزشهای بدنی هم استقامته یعنی باید استقامت و تحمل بدنی بچه زیاد بشه و بتونه فشارهای بدنی رو تحمل کنه. در فعالیتهای ذهنی و فکری هم همینطوره یعنی باید فرد بتونه خوب به یک مسأله فکر کنه با چالشها و فشارهای ذهنی مواجه بشه و از عهده اونها بربیاد. اسم این رو هم مثلا میشه گذاشت تمرکز یا چیزهایی شبیه این. در هر صورت برای کم نیاوردن در مسائل ذهنی و مواجهه با مسائل پیچیده و حالتهای ابهام آمیز و چالشهای فکری بالابردن استقامت، قدرت و توان ذهنی لازمه. حالا البته این بحث مفصله که استقامت انواعی داره مثلا یکی میتونه بار زیادی رو برداره یکی میتونه مدت زیادی بدوه و یکی هم مثلا در مقابل گرسنگی مقاومه در فرایندهای ذهنی و فکری هم انواع استقامت و قدرت داریم که فعلا نمیخوم وارد این بحث بشم.
فواید دیگهای هم برای ورزش هست مثلا هماهنگ کردن حرکات، حفظ تعادل و …. که در تمرینات ذهنی هم باید مورد توجه قرار بگیره. البته به نظرم همون سه تایی که در بالا گفتم مهمترین اصول ورزشهای جسمی و ذهنی برای بچه است. نکته دیگه هم اینه که همینطور که ورزش حرفهای داریم و ورزش برای سلامتی یا همون نرمش، برای ذهن هم همینطوره اونی که برای همه لازمه در حد نرمشه و تمرینها عمومی برای سلامتی و پویایی ذهنی.
برای حسن ختام این پست هم یک مطلب جالب از علامه حسن زاده دیدم که قریب به این مضمون بود. همونطور که ورزش (عربها به ورزش میگن ریاضة) تمرین بدنه ریاضی هم ورزش ذهنه. واقعا هم همینطوره هیچ چیز مثل ریاضی باعث ورزیده شدن ذهن نمیشه. البته نه اینکه به بچه بدیم انتگرال حساب کنه یا جمع 60 رقمی انجام بده و لگاریتم بگیره.