قرآن ناطق(عج)

227 - چگونه اعتماد به نفس کودکمان را بالا ببریم

نویسنده : زهرا رستگار

چگونه اعتماد به نفس کودکمان را بالا ببریم زمانی که کودکی بتواند بدون توقع و انتظار از دیگران کاری را آغاز کند و بکوشد تا آن را به اتمام برساند ، می گوییم، «اعتماد به نفس» دارد. کودک از همان ابتدا که شروع به شناخت خود و محیط پیرامونش می کند، به قدرت و توانایی […]

چگونه اعتماد به نفس کودکمان را بالا ببریم

زمانی که کودکی بتواند بدون توقع و انتظار از دیگران کاری را آغاز کند و بکوشد تا آن را به اتمام برساند ، می گوییم، «اعتماد به نفس» دارد. کودک از همان ابتدا که شروع به شناخت خود و محیط پیرامونش می کند، به قدرت و توانایی خود برای تسلط بر محیط و اطرافیان خود آگاه می شود.

یکی از عوامل مؤثر در رشد اعتماد به نفس کودکان و نوجوانان، والدین و افراد خانواده هستند. اگر کودک در خانواده ا ی که سرشار از صمیمیت و محبت و مهربانی است، رشد یابد، می تواند ویژگی های شخصیتی خود را شناخته و با اطمینان به توانایی های خود ، با مشکلات روبه رو شود. از طرفی می تواند با رفتارهای نامطلوب و منفی خود ، برخوردی واقع بینانه داشته باشد و درصدد رفع و تغییر آنها برآید.

از آنجایی که اعتماد به نفس صفتی ارثی نیست، اگر کودک ضمن انجام فعالیت های گوناگون مدام دچار محدودیت شود و نتواند تجارب مفیدی در زندگی کسب کند، ترسو، کم رو و خجول بار آمده و قدرت تصمیم گیری مناسب هم نخواهد داشت.

[/font]

ما به عنوان والدین چگونه میتوانیم یک شخصیت محکم و یک روح مقاوم را در کودکانمان ایجاد کنیم ؟

ما می توانیم اعتماد به نفس را به عنوان یک برنامه به آنها القا نماییم .

روش های ایجاد اعتماد به نفس در کودکان

آنهارا همانطور که هستند بپذیرید

آیا شما از اینکه کودکتان فردی عادی است ، احساس نا امیدی می کنید ؟ آیا او را به علت نداشتن جذابیت و زشتی طرد می نمایید ؟ آیا تصور می کنید کودکتان نادان است ؟

بخش بزرگی از خود باوری در کودکان از اینکه او فکر کند شما او را می بینید به وجود می آید.

هنگامی که کودک متقاعد می شود که برای والدینش دوست داشتی ومورد احترام است او تمایل پیدا میکند که ارزش های خودرا به عنوان یک فرد بپذیرد.

بسیاری از کودکان میدانند که آنها مورد علاقه والدینشان هستند اما اعتقاد به اینکه توسط آنها محترم شمرده می شوند را ندارند. وبازهم تردید شما در رابطه با پذیرفتنش آشکار میشود. شما زمانی که او با مهمان ها صحبت میکند عصبانی می شوید. و هنگامی که او سعی میکند صحبت کند شما از بیان او جلوگیری می کنید. و یا زمانی که حرف بی خودی می زند به او می خندید.

والدین نیاز دارند مواظب باشند که درباره شخصیت کودکان شان چه می گویند.

والدین باید برای معرفی کتاب های خوب به کودکانشان ،بالا بردن بادبادک و فوتبال بازی کردن ، گوش سپردن به اتفاقات جالب آنها وصحبت درباره پرندگان وقت بگذارند.

خط مشی مثبت اندیشیدن را تعلیم دهید

یکی از خصوصیاتی که یک فردی احساس فرو مایگی می کند این است که او درباره نقص هایش برای هر کسی که گوش شنوا دارد سخن می گوید. هنگامی که شما درباره کمبود هایتان پر حرفی می کنید، یک برداشت از شخصیت شما در ذهن شنونده شکل می گیرد. و بعدا رفتار او با شما بر طبق شواهدی که شما تهیه کردید خواهد بود. اگر شما احساساتتان را در قالب کلمات جای دهید آنها به عنوان یک حقیقیت در ذهن شما جای می گیرند. بنابراین ما باید تفکر مثبت اندیشیدن را به کودکانمان بیاموزیم. اگر به طور ثابت از خود انتقاد کنیدآن به یک عادت علیه خود تبدیل می شود.

باورهای نادرست او را اصلاح کنیم. مثلا” فرزند ما ن در مدرسه دانش آموز خوبی است امّا با درس ریاضی مشکل دارد . او ممکن است با خود بگوید:” من نمی توانم درس ریاضی را خوب یاد بگیریم ، پس یک دانش آموز بد هستم .” و این تفکّر غلط می تواند او را مستعد شکست سازد. او را تشویق می کنیم که به موقعیّت ها با دید بهتری بنگرد، شاید یک پاسخ سودمند برای او این باشد” تو دانش آموز خوب و پر تلاشی هستی ، ریاضی فقط یک درس از چندین درس توست که نیاز به صرف وقت بیش تر دارد . ما با هم روی آن کار می کنیم .”

به کودک کمک کنید تااگر ضعفی دارد با مهارتی دیگرآن را جبران کند

وظیفه ما به عنوان والدین این است که محرم راز آنها باشیم. زمانی که کودکان مضطرب هستند دلگرمشان کنید . زمانی که تهدید هاشان غیر قابل تحمل است دخالت کنید وبه انها ابزاری برای غلبه بر موانع بدهید. یکی از این ابزار ها جبران است. یک فرد می تواند ضعف های خود را به واسطه جمع کردن نقاط قوت به حد تعادل برساند. این وظیفه ماست که کودکانمان این نیرو را پیدا کنند.شاید کودکی بتواند در موسیقی جایگاهی بدست آورد. ممکن است بتواند ماکت هواپیما بسازد ، از خرگوش نگهداری کند یا فوتبال بازی کند.

هیچ چیز خطرناک تر از فرستادن کودک به دوره نوجوانی بدون داشتن مهارت ، دانش فردی و بدون آموختن مفهوم جبران کردن در زندگی نمی باشد.

او باید توانایی داشته باشد که بگوید: ممکن معمولی ترین پسر مدرسه باشم اما بهترین بازیکن تیم فوتبال هستم.

پیشنهاد می کنم که که والدین نقاط قوت کودکان را تشخیص دهند ،سپس مهارتی که بیشترین شانس برای موفقیت اورا دارد انتخاب کنید. می بینید که او اولین گام را در این بین بدست آورده واگر لازم است به اوپاداش دهید .اما اورا چنان تعلیم دهید که این مهارت را بیاموزد. اگر شما فهمیدید که اشتباه کردید موارد دیگر را از نو شروع کنید.

اجازه ندهید که این اشتباه مانع از آموختن مهارت به او شود. پدرم هنگامی که من 8 ساله بودم خودش تصمیم گرفت به من تنیس آموزش دهد. اگر چه من بیشتر وقتم را با دوستانم بود. او با توپی به من ضربه می زد و من محکم به بالای تور می زدم. می گفتم یک توپ دیگر را مستقیم پرتاب کن. سپس روزی پسری از من خواست تا با هم بازی کنیم و قبول کردم. من تنیس را دوست داشتم . در طی دوره مدرسه ودانشگاه این تنیس بود که منبع اعتماد به نفس من بود. من از پدرم متشکرم که به من کمک کرد تا جبران کنم. والدین که در زمینه عقلانیت ، قدرت ، وزیبایی استرس ایجاد می کنند باید بدانند که کودکشان مجبور است در جهانی رقابت کند که این ویزگی در آنها مهم به شمار می روند.

برقراری انضباط به وسیله احترام

آیا تنبیه ، خصوصا تنبیه بدنی غرور کودک را خرد می کند؟ پاسخ آن به شیوه ونیت والدین بستگی دارد. تنبیه بدنی در جواب خودسری کودک ابزاری ارزنده است. هرگز به خود اجازه ندهید که او را در مقابل دیگران تنبیه کنید ویا رفتار غیر محترمانه ای با او داشته باشید.

به مسایل کلاسی او توجه کنید(دانش آموز کند بیشتر دچار مشکلات عزت نفس میشود)

به طور کلی کودک فن خواندن را در پایان سال دوم در مدرسه می آموزد. اعتماد به نفس در صورت پی در پی بر اثر مسائل و مشکلات خواندن مورد تهدید قرار می گیرد.

دانش آموز کند احتمالا بیشتر دچار مشکلات عزت نفس می شود. والدین چه کار می توانند بکنند؟

شما هر کاری را که کودک شما به رغم بهترین تلاش هایش نمیتواند انجام دهد باید آن را کم اهمیت جلوه دهید.

از حمایت افراطی اجتناب کنید

آماده سازی برای مسئولیت پذیری در بزرگسالی ازآموزش در طی دوران کودکی سر چشمه می گیرد.

یک کودک باید روی پیشرفت در زمینه برنامه ریزی مرتبط ، اختصاص دادن مسئولیت در دوره سنی اش تشویق شود.

هر ساله کودک باید تصمیمات بیشتری برای خود اتخاذ کند.

به عنوان مثال یک کودک 7 ساله ، معمولا توانایی انتخاب لباس های خودش را در طی یک روز را دارد.

او باید اتاقش را تمیز نگه دارد وتخت خوابش را مرتب کند. حمایت بیش از حد والدین باعث می شود که کودک از برنامه ریزی معمولی اش عقب بیافتد.

به عنوان مثال در سن 10 سالگی ، او در نوجوانی برای آزادی و پذیرفتن مسئولیت با نداشتن آمادگی مواجه می شود.

اهمیت نگرانی والدین، در افزایش اعتماد به نفس کودکان توسط مطالعات زیادی به اثبات رسیده است.

در اینجا راهکارهای مهمی که برای بالا بردن اعتماد به نفس به کار می رود آمده است.

1) کودک در خانه بیشتر مورد علاقه وارزش واقع شود.

2) والدین شان راهکارهای راسخی را تعیین کنند.

3) در خانه به آنها آزادی عمل بدهند.

این ها روش هایی برای آموزش به کودک است تا اهمیت وجودی او بدون اهمیت دادن به نوع بینی ، یا اندازه گوش ها ویا کار آمد بودن فهم وعقل درک وتقدیر گردد.

گاهی والدین با توجهات افراطی خود ، مانع از رشد عاطفی و شناختی کودک می شوند.

از آنجایی که مادر و یا مربی کودک، تماس بیش تری با نیازهای جسمی روانی او دارد ، می تواند تأثیر بیش تری در خوی و منش وی بگذارد. مادرانی که بیش از اندازه به فرزندان خود توجه می کنند و انجام وظایف کودک را به عهده می گیرند و اجازه نمی دهند که او در حد توان خود مسئولیت بپذیرد ، فرزندان آن هادر آینده احتمالاً دچار مشکلات و مسائل گوناگون خواهند شد. در این باره، لویی (روان شناس)، مادران را به دو دسته تقسیم می کند:

الف) مادرانی که فرزندان خود را بسیار نازپرورده بار می آورند و هیچ محدودیتی برای آنان قائل نمی شوند، هیچ کنترلی نیز بر خواسته ها و انتظارات کودک نخواهند داشت. این دسته از کودکان تصور می کنند که هر چه بخواهند باید به سرعت مهیا شود و همه را در خدمت نیازهای خود می دانند. به طور کلی توجه و وابستگی بیش از اندازه ی مادر می تواند موجب کاهش اعتماد به نفس کودک شود. ویژگی های این دسته از کودکان، تندخویی، پرخاشگری، پرتوقعی و جنجالی بودن آن هاست.

ب) گروه دوم، مادرانی هستند که از شدت کنترل، اجازه ی هیچ گونه عمل و تصمیم گیری به فرزندان خود نمی دهند. این دسته از کودکان نیز دچار ضعف اعتماد به نفس شده، احساس بی کفایتی و عدم شایستگی می کنند. این گروه فرمانبردار، مطیع و منفعل هستند.

اگر کودک در خانواده ا ی که سرشار از صمیمیت و محبت و مهربانی است، رشد یابد، می تواند ویژگی های شخصیتی خود را شناخته و با اطمینان به توانایی های خود ، با مشکلات روبه رو شود. از طرفی می تواند با رفتارهای نامطلوب و منفی خود ، برخوردی واقع بینانه داشته باشد و درصدد رفع و تغییر آنها برآید.

به طور کلی، فرزندان هر دو گروه از مادران دچار کاهش عزت نفس و اعتماد به نفس هستند و نمی توانند ارتباطات اجتماعی مناسبی با سایرین برقرار کنند. اریک فروم یکی از روانشناسان معاصر معتقد است، «میزان ارتباط والدین با کودک اهمیت چندانی ندارد، آن چه مهم است کیفیت روابط است».

برای داشتن فرزندانی با اعتماد به نفس بالا ، خوب است به نکات زیر توجه کنند:

۱)پیش بینی های منفی

اگر والدین معتقد باشند که فرزندشان توانایی انجام تکلیفی را ندارد و حتماً نیازمند کمک آنهاست، به طور یقین این طرز نگرش آن ها، بر عملکردِ فرزندشان تأثیر می گذارد و به تدریج باعث می شود که فرزندشان نسبت به توانایی ها و استعدادهای خود شک کرده و مدام به شکست بیاندیشد.

۲) توقعات نامعقول بیش از اندازه

بعضی از والدین توقعات و خواسته هایی بیش از توانِ فرزندانشان دارند و گاهی فراموش می کنند که معیارهای بزرگسالان با کودکان تفاوت دارد. در صورتی که خوب است والدین معیارهای خود را براساس توانایی های فرزندانشان پایه ریزی کنند.

۳) هیچ گاه فرزندانتان را بر یکدیگر ترجیح ندهیدوآنهارا مقایسه نکنید

کودکان با یکدیگر متفاوتند و شکی در تفاوت بین آنها نیست؛ اما بین آنها تبعیض قائل نشوید و یکی را بر دیگری ارجح ندانید. برای مثال، زمانی که یکی از فرزندانتان موفقیتی کسب می کند و دیگری شکست می خورد ، دلیل نمی شود که موفقیت او را دائم به رخ فرزند دیگرتان بکشید؛ زیرا این کار موجب دلسردی، سرشکستگی و کاهش اعتماد به نفس او می شود. توانمندی های فعلی او را با توانمندی های خودش در گذشته مقایسه کنیم.

۴) منطقی باشید

بسیاری از والدین بهترین امکانات و شرایط را نه تنها برای خود ، بلکه برای فرزندانشان نیز می خواهند و توقع دارند که کودکان، بر پایه ی خواسته ها و انتظارات آنها گام بردارند. در صورتی که بهتر است این نحوه ی نگرش خود را تغییر داده و به کودک بگویند: «مهم این است که نهایت سعی خود را بکنی. موفقیت، تنها رسیدن به هدف نیست، بلکه تلاش و سعی تو در راه رسیدن به هدف مهم است.»

۵) توقعات دو طرفه

شعار بسیاری از والدین این است «آن کاری که می گویم بکن، نه آن کاری که می کنم»، برای نمونه، مادری از فرزندش می خواهد که وسایلش را جمع کرده، اتاق نشیمن را شلوغ نکند؛ در حالی که لباس ها و وسایل خودش گوشه ی اتاق ریخته است. در چنین شرایطی کودک احساس می کند که ارزش او در خانواده کم تر از دیگران است. پس اول خودتان عمل کنید و بعد از فرزندتان بخواهید. یادمان باشد فرزندا نما ن از راه چشم تربیت می شوند نه از راه گوش .

از طريق اعمال وکردار، رفتارها، بازي هاي کودکان و نوع برخورد با هم سالان مي توان ميزان اعتماد به نفس را تشخيص داد

دلبستگي هاي ناايمن را که در دوران نوزادي و کودکي وجود دارد و تا نوجواني ادامه مي يابد، جزو علل اعتماد به نفس پايين استو کودکان وابسته به والدين در هنگام تحصيل دچار افت تحصيلي مي شوند و در بين هم سالان خود نمي توانند هنگام بازي نقش راهبردي ايفا کنند. کودکان وابسته به والدين به طور معمول بهانه گير و پرخاشگر هستند و زود گريه مي کنند و والدين چنين کودکاني در مورد چگونگي تقويت اعتماد به نفس آگاهي لازم را ندارند.

والدين بايد نيازهاي کودکان را بشناسند و به آن ها توجه کنند و ناکامي ها و سرکوبي را سرلوحه شيوه تربيتي خود قرار ندهند و از رفتارهاي سرزنش کننده خودداري کنند.

متاسفانه بعضي از والدين، نقاط ضعف کودکان خود را کمتر مي بينند و يا روي آن را مي پوشانند که عواقب جبران ناپذيري را به دنبال خواهد داشت. بعضي از کودکان به محض ورود به يک مکان مانند مهماني، مدرسه و کلاس هاي ورزشي، عقب نشيني و مقاومت مي کنند که اگر به مدت طولاني اين روند ادامه يابد، بايد به درمان گر ارجاع داده شوند.

تمام کودکاني که اعتماد به نفس پايين دارند داراي اضطراب بالايي هستند. اضطراب روي سيستم سمپاتيک اثر مي گذارد و تن صدا کاهش مي يابد و کودک با احتباس مثانه روبه رو مي شود، عرق مي کند و صورتش به شدت برافروخته و قرمز مي شود.

بازي درماني را بهترين و موثرترين شيوه تغيير رفتار غلط اعلام شده(در مقاله های بعد بازی درمانی آموزش داده میشود)

بازي درماني مي تواند بسيار کمک کننده باشد به طوري که کودک با بازي نقش اجتماعي پيدا مي کند و احساس ها و درونيات خود را مي تواند بروز دهد.

درخواست هاي معقولانه و منطقي کودکان بايد مورد توجه قرار گيرد و عملي شود. پاداش در تقويت و تکرار رفتار تاثير به سزايي دارد، به طور مثال اگر کودکي را براي درس خواندن تشويق کنيم و پاداش دهيم او سعي مي کند بيشتر و بهتر از گذشته درس بخواند.

اعتماد به نفس کاذب ريشه درناکامي ها و اضطراب هاي گذشته دارد بنابراين کودکاني که با سرکوب هاي زياد مواجه مي شوند به اعتماد به نفس کاذب دچار مي شوند. افرادي که اعتماد به نفس کاذب دارنددروغ زياد مي گويند و خطرپذيرتر هستند و به درمان توسط درمان گر نياز دارند و بهتر است طي فرآيند درماني نسبت به تغيير رفتارهاي آن ها اقدام شود.

والدين بايد براي عقايد فرزندان خود ارزش قايل شوند و با گفتار خود از آن ها حمايت و با مشکل آن ها معقولانه برخورد کنند.

کودکان خود را به شکل شايسته اي معرفي کنيد، سرگرمي هايشان را افزايش دهيد، نظر آن ها را محترم بشماريد و مهارت هاي ارزشمند را به آن ها بياموزيد.

به کودکان مسئوليت هايي مناسب سن و توانايي هايشان بدهيد زيرا انجام کارهاي خانه و سهم داشتن در رفاه باعث مي شود آن ها احساس ارزشمندي کنند و اعتماد به نفسشان افزايش يابد.

والدين بايد هنگامي که از کودکان خود دور هستند نزديکي خود را حفظ و عشق و محبت خود را با کلمه و رفتارهاي هنرمندانه ابراز کنند.

اختصاص دادن زماني براي با هم بودن اعضاي خانواده ضروري است اختصاص دادن زمان براي گفت وگوي خانوادگي و بيان مشکل ها و ابراز احساس ها در بهتر شدن وضعيت زندگي و رفاه کودکان مؤثر است.

* اجازه دهیم خودشان تصمیم بگیرند: تحقیقات روانشناسان بیانگر آن است کودکانی که در سال های اولیه ی زندگی خود تشویق شده اند تا برای خود تصمیم بگیرند از دیگر کودکانی که این موقعیت را نداشته اند از اعتماد به نفس بالاتری برخوردار بوده اند.

* کارهای مثبت او را تشویق کنیم : اعتماد به نفس شبیه موج کوچک است . وقتی فرزندمان احساس کند در حوزه ای خاص دارای توانایی است ، احتمالا” این احساس خود را به سایر زمینه ها نیز گسترش خواهد داد. این موج غالبا” با اولین تشویق های والدین به وجود می آید . تشویق ، اعتماد به نفس کودک را پایه ریزی و سازمان دهی می کند.

* او را به ورزش علاقه مند و تشویق کنید : تناسب اندام و سلامت جسمی آن ها عامل مهمی در افزایش اعتماد به نفس آن هاست .

* آموزش مهارت های زندگی : امکان شرکت در کلاس و کارگاه های مهارت های زندگی را برایشان فراهم نمایید و یا از طریق مطالعه ی کتب و نشریات در این موضوع توانایی های آن ها را بالا ببریم.

* او را سرزنش و تحقیر نکنیم: بعضی والدین معتقدند اگر من بخواهم فرزندی توانا داشته باشم باید تمام اشتباهات او را تذکّر بدهم و آ ن ها را تصحیح کنم. امّا باید دانست که انتقاد همیشگی والدین تنها یک چیز به کودک می آموزد و آن این که: ” تو نمی توانی کاری را درست انجام دهی .” و اگر این انتقادها با استفاده از عبارات سرزنش آمیز همراه باشد تاثیرش مخرّب تر است و روح اعتماد به نفس را در او از بین می برد.

* توانمندی هایش را به رخش بکشیم : کودکان نیاز دارند که به چشم افرادی توانا و قدرتمند دیده شوند، امّا از دانش و مهارت لازم برای رشد خود بهره مند نیستند . فهرست کارهایی را که می توانند انجام دهند کمتر از آن هایی است که نمی توانند ، ولی اغلب اصرار دارند که ما به