14 - مسیر هسته ای ایران – 14 ( شباهت با پذیرش قطعنامه 598 )
نویسنده : مهندس حسین رأفتی
١٦- شباهت مسير هسته اى ما با توقف جنگ با عراق وپذیرش قطعنامه ٥٩٨ چيست ؟ اما سال 1366 تا قبول قطعنامه ، از زبان امام خامنه ای . قبول قطعنامه - سیاست خارجی و بین الملل اسلامی امام . قبول قطعنامه - استراتژی قدرت امام . قبول قطعنامه - امروز روز شروع جنگ است . قبول قطعنامه - مصلحت ، رضای خدا . خوراندن جام زهر ، تحريفى ظالمانه . اگر قطعنامه را نمى پذيرفتيم ، چه ميشد ؟ جنگ هوشمندانه و رهبرى .
١٦- شباهت مسير هسته اى ما با توقف جنگ با عراق وپذیرش قطعنامه ٥٩٨ چيست ؟
جنگ عراق عليه ايران از ديدگاه صدام ، كشورگشايى و اقتدار و ثروت بيشتر بود. شايد فكر ميكرد با تجميع دو كشور ، امكان بلعيدن ساير كشورهاى همسايه ، خصوصا عربى را به راحتى خواهد داشت ، و رييس چه حكومت بزرگ و قدرتمندى خواهد بود !
ولى در واقعيت امر ، صدام بازيچه توطئه شرق و غرب عليه پيام استقلال طلبى مردم ايران بود ، و بانى يك جنگ نيابتى !
نيروى انسانى از مسلمانان عراق ، هزينه جنگ از نفت عراق و كشورهاى عرب خليج فارس ، لجستيك مشاوره ، آموزش ، پشتيبانى هاى سخت افزارى و نرم افزارى ، مدرن ترين سلاح ها و … از شرق و غرب عالم ( شامل آمريكا ، روسيه ، چين ، كشورهاى اروپاى شرقى ، ناتو و اروپاى غربى )
⭕️براى آمريكا و صهيونيستها اين جنگ منافع بسيار زيادى داشت :
جنگ دو كشور اسلامى با تامين هزينه توسط خود كشورهاى اسلامى ، يعنى تضعيف امت اسلامى از ابعاد :
– نيروى انسانى.
– هزينه ها و خسارات چند ده ميليارد دلارى.
– با جنگِ قيمت نفت ، ( كاهش قيمت براى صدمه به ايران ) ، كاهش درآمدهاى مجموع كشورهاى اسلامى.
– جلوگيرى از پيشرفت و توسعه علمى و آبادانى و مصروف شدن انرژى ها به تخريب و كشتار.
⭕️در نقطه مقابل اين مشكلات براى امت اسلامى ميتوان منافع سرشار آن را براى غرب شمرد :
– فروش چند ده ميلياردى ادوات و تجهيزات جنگى و پشتيبانى.
– خريد نفت ارزان.
– مشغول كردن مسلمانان با يكديگر و بدين وسيله وجهه اسلام و مسلمين را تخريب كردن. كمترين نتيجه اش براى آنها ، كند كردن پيام آزادى خواهى اسلام ناب بود.
⭕️اما از ديد ايران ، دفاع بود. جنگ عراق عليه ايران ، اولين توطئه غليه انقلاب ، افكار و آرمانهاى ما نبود.
چندين كودتا و شورش هاى قومى و مذهبى و منطقه اى ، براى تجزيه و تضعيف و سرنگونى پرچم استقلال طلبى را به لطف خدا و عنايات امام عصر عج پشت سر گذاشته بوديم.
براى حفظ جان و مال و ناموس مردم از يك طرف ( كه خود علت تامه شرعى و عقلى براى دفاع است ) ، و خيلى مهمتر ، پاسدارى از تنها نظام عدالت خواه و منادى اسلام ناب از طرف ديگر ، چاره اى جز دفاع ، آن هم با چنگ و دندان ، نداشتيم.
⭕️در سال ١٣٦٠ ، وقتى غيرت ايمانى ، بر برترى نظامى و مالى فائق آمد ، به نيرنگ و فريب رو آوردند. تا با آتش بس ( و نه صلح عادلانه و با ضمانت اجرايى ) ، شرايط پايدارى و امنيتى ايران و عراق را براى هميشه در تزلزل و بحران نگه دارند.
وعده هاى شفاهى و منقول نيز ، جزئى از اين فريب بود.
در صورت تعليق جنگ در آن زمان ، نه تنها به هيچ كدام از حقوق پايمال شده مان نميرسيديم ، بلكه با تمركز كشور بر بازسازى اقتصاد ، صنعت و كشاورزى ، نيروهاى نظامى خسته و كم انگيزه شده و هر ساعتى امكان شروع جنگى گسترده تر و مخرب تر ، از طرف عراق وجود داشت.
اما سال 1366 تا قبول قطعنامه ، از زبان امام خامنه ای :
پیام به مناسبت نهمین سالگرد جنگ تحمیلی ۱۳۶۸/۰۶/۳۰
صدور قطعنامهی 598 در سال 1366، عکسالعمل ناگزیری بود که در برابر شکستهای رژیم متجاوز عراق، از سوی قدرتهای حمایت کنندهی او زمینهسازی شد و از شورای امنیت صادر گشت. این قطعنامه که زیر فشار سهمگین رزمندگان اسلام بر پیکر دشمن صادر شد، سندی است که شعار دفاع مقدس ما در آن تأمین گردیده بود و اجرای کامل آن، دشمن را به شکست قطعی میرسانید و لذا هرگز جمهوری اسلامی آن را رد نکرد. آنچه برای ایران اسلامی مطرح و موجب عدم شتاب در قبول آن میشد، اصرار بر تنبیه متجاوز به قدر کافی در میدانهای نبرد و نیز بیاعتمادی در اجرای میثاقهای بینالمللی توسط قدرتهای بزرگ بود .
از صدور قطعنامه تا قبول رسمی آن از سوی جمهوری اسلامی، دنیا شاهد سنگین ترین ضربات نیروهای اسلام بر دشمن و فتوحات بزرگ رزمندگان ما بر دشمن در جبهههای جنگ از سویی و فشارهای همه جانبه از سوی حامیان رژیم عراق علیه ایران اسلامی از سوی دیگر بود. حصر اقتصادی، حمله به تأسیسات ما در خلیج فارس و تمرکز بیسابقهی نیروهای نظامی امریکا و ناتو در اطراف مرزهای آبی و هوایی و حتّی تجاوز به آنها، بخشی از این فشارها بود؛ به طوری که تقریباً هیچ فشار ممکن باقی نماند، مگر آن که بر ملت ایران وارد شد و رژیم امریکا تقریباً بهطور مستقیم وارد صحنه شد. تهدیدها، بمبارانهای وسیع شیمیایی و جنایت حمله به شهرها و هواپیمای مسافربری و کشتی غیرنظامی و اثبات این که استکبار در حمایت از عراق آمادگی برای دست یازیدن به هر جنایتی دارد، بخشی از حوادث این دوران است و جا دارد در موقع مقتضی، این حقایق هشداردهنده برای ملت ایران شکافته و برملا گردد .
قبول قطعنامهی 598 از سوی جمهوری اسلامی و رهبر عظیمالشّأن فقید آن، توطئهی وسیع دشمن را بار دیگر با هدایت الهی به خود او برگرداند و دشمن را که تحت شعار صلحطلبی، به هر جنایتی دست میزد، خلع شعار کرد. شاید مشیت الهی بر این بود که با قبول قطعنامه، حقانیت جمهوری اسلامی بیش از پیش در جهان آشکار شود و ملت ایران به هدفهای اساسی خود در سطح بینالمللی نزدیکتر گردد .
با این ابتکار جمهوری اسلامی، دشمن در دو راهی شکست قرار گرفت: اگر اجرا شود، ایران اسلامی به خواستههای خود رسیده است و اگر اجرا نشود، داعیهی همیشگی جمهوری اسلامی مبنی بر لزوم قطع ریشهی تجاوز و رابطهی میان تجاوزِ عراق و حاکمیت سلطه در جهان و این که رژیم عراق در ادعای صلحطلبی صداقت نداشته است، به اثبات میرسد و بیاعتمادی به قرارهای ساختهی قدرتها که جمهوری اسلامی همواره مدعی آن بوده است، در میان ملتها رایج خواهد شد و آنها را بر تکیهی فقط به نیروی خویش، تشویق خواهد کرد .
لطفا تعابیر مقام معظم رهبری ، از قبول قطعنامه را به خاطر بسپرید ، “دشمن در دو راهی شکست ” ، “بازگرداندن توطئه دشمن به خود او” .
در واقع نوعی جنگ نرم یا شطرنج . یا بگویید نرمش قهرمانانه ، یا تغییر تاکتیک جنگی . یا پویایی مدیریت و به روز کردن نقشه ها با تغییر شرایط . یا عدم جمود و تعصب . این عقب نشینی ، تحت فشار نیست . این مسیری است که به تعبیر ایشان ” ملت ایران به هدفهای اساسی خود در سطح بینالمللی نزدیکتر گردد ” . این در ظاهرعقب نشینی ، واقعا تاکتیکی است .
کاری که امام بزرگوارمان کردند ، یک اقدام باور نکردنی است . امام به فرموده خودشان در تمام عمر مبارکشان ، یک بار و یک لحظه هم ” نترسیدند ” . شخصیتی عارف به خدا . عبد واقعی . مجاهد با تمام وجود . مصداق ، اشداء علی الکفار ،رحماء بینهم ، به مستضعفین عالم ، دلسوز و ایثارگر ، و خصم سرسخت و نستوه نظام سلطه .
تجسيم كننده و به تصوير كشاننده مجموعه اى گسترده از فضايل برجسته اخلاقى و انسانى وشخصيتى . همانكه ، وقتى لرزه بر اندام سلطه گران انداخته بود و كاخهاى ظلم و ستم را مضطرب كرده بود ، در پاسخ به اينكه چه احساسى داريد ، در كمال صداقت ، سكينه ، توكل و عرفان ، فرمود : ” هيچ ” .
چه مسير های هولناكى را خمينى كبير پشت سر گذاشت !
باز اگر به تعابير امام خامنه اى مراجعه كنيم ، ايشان در سخنرانى ١٣٧٥/٠٣/١٤در بحث ” استقامت ” و مشابهت هاى زياد حركت امام خمينى با ” نهضت حسينى ” ، كولاك ميكنند. در زيبايى بيان و تصوير مشكلات و پيچيدگى ها ، كه هر شخصيتى اگر جز امام بود ، توان درك همه جانبه ، آناليز صحيح ، تشخيص راه درست ، و ايستادگى در مسير حل مشكل و پيشبرد اهداف اسلامى را نداشت.
اما آنچه در يكى دو سال آخر عمر پرخير و بركت ايشان گذشت ، سخت ترين آزمونهاى الهى بود.
خدايا ، سبحانك ، چه تقديرى بود ؟! عزل آقاى منتظرى از قائم مقامى رهبرى ، فرمان تغيير ساختار حكومت با اصلاح قانون اساسى و معرفى تمامى محورهاى اصلاحيه ، و از همه سنگين تر براى سن و سال امام راحل ، تغيير تاكتيك جنگ از جنگ مستقيم با عوامل دست چندم ، به اصل اهداف انقلاب فرهنگى و جهانى اسلامى مان.
امامى كه براى تمامى مجاهدان ، سمبل ايستادگى و استقامت بود ، مستضعفين تحت ظلم و تحقير در كشورهاى مختلف دنيا از شجاعت و قدرت اين مرد ، در شور و شعف و اميد بودند ، قرار بود با اعلام قبول قطعنامه صلح ، اصلى ترين شخصيت و كاراكتر ايمانى و اسلامى كه بر گردن و تعهد داشت را ، يكباره به زير پا بگذارد.
اين ديگر باوركردنى نيست.
سمبل ” عزت ” كه تمامى عمر ، حتى يك ثانيه در مقابل قدرت و ثروت و زور و تهديد ، سر خم نكرده بود ، ” سر ” كه بماند ، در لحن هم خشوع نكرده بود ، چه در زمانى كه شاه در اوج قدرت ايشان را احضار كرده بود ، و يا زمانى كه ساواك مخوف ايشان را دستگير كرد … ، سمبل ” شجاعت ” كه قسم جلاله ميخورد در تمام عمرم يك بار هم نترسيدم ، در كهولت سن ، قرار است همه آبرویش را كه سرمايه بزرگ اسلام و مسلمين بود ( و نه مسئله شخصى ايشان ) در مسلخ انجام وظيفه ، ” ذبح ” كند.
در ذهن من نمى گنجد. يك انسان هر چند بزرگ و ربانى و متعالى ، كه سالهاى سال است كه تمام وجودش را با خدا معامله كرده باشد و از نفس و نفسانيات ، چند ده سال است خود را رهانيده است ، اين بار، و بنا بر وظيفه ، ” توان و قدرت ” معامله با شخصيت و كاراكتر ايمانى خود را داشته باشد. بايد گفت ” غير ممكن ” است.
تغيير تاكتيك ، كه بر خلاف تمام شعارها و برنامه هاى اعلامى قبلى بود.
به مردم ايران چگونه توضيح دهيم ؟ به جان بر كفان و رزمندگان و مجاهدان چطور ؟ به چشم انتظاران تحت ستم در سراسر دنيا چه ؟
از زبان خود امام بشنويم :
قبول قطعنامه – سیاست خارجی و بین الملل اسلامی امام :
البته ما این واقعیت و حقیقت را در سیاست خارجی و بین الملل اسلامی مان بارها اعلام نموده ایم که درصدد گسترش نفوذ اسلام در جهان و کم کردن سلطه جهانخواران بوده و هستیم .حال اگر نوکران امریکا نام این سیاست را توسعه طلبی و تفکر تشکیل امپراتوری بزرگ می گذارند، از آن باکی نداریم و استقبال می کنیم.
ما درصدد خشکانیدن ریشه های فاسد صهیونیزم، سرمایه داری و کمونیزم در جهان هستیم. ما تصمیم گرفته ایم، به لطف و عنایت خداوند بزرگ، نظامهایی را که بر این سه پایه استوار گردیده اند نابود کنیم، و نظام اسلام رسول اللّه- صلی اللّه علیه و آله و سلم – را در جهان استکبار ترویج نماییم …
مسلمانان جهان و محرومین سراسر گیتی از این برزخ بی انتهایی که انقلاب اسلامی ما برای همه جهانخواران آفریده است احساس غرور و آزادی کنند، و آوای آزادی و آزادگی را در حیات و سرنوشت خویش سر دهند و بر زخمهای خود مرهم گذارند، که دوران بن بست و نا امیدی و تنفس در منطقه کفر به سر آمده است، و گلستان ملتها رخ نموده است …
نکته مهمی که همه ما باید به آن توجه کنیم و آن را اصل و اساس سیاست خود با بیگانگان قرار دهیم این است که دشمنان ما و جهانخواران تا کی و تا کجا ما را تحمل می کنند و تا چه مرزی استقلال و آزادی ما را قبول دارند. به یقین آنان مرزی جز عدول از همه هویتها و ارزشهای معنوی و الهیمان نمی شناسند…
قبول قطعنامه – استراتژی قدرت امام :
جمهوری اسلامی ایران از مسلمانان آزاده جهان که علیرغم اختناق سیاسی حاکم بر آنها با ترتیب کنفرانسها و مصاحبه ها و سخنرانیها پرده از اسرار جنایتبار امریکا و آل سعود برداشتند و مظلومیت ما را به دنیا نشان دادند تشکر می نماید. مسلمانان باید بدانند تا زمانی که تعادل قوا در جهان به نفع آنان برقرار نشود، همیشه منافع بیگانگان بر منافع آنان مقدم می شود، و هر روز شیطان بزرگ یا شوروی به بهانه حفظ منافع خود حادثه ای را به وجود می آورند.
راستی اگر مسلمانان مسائل خود را به صورت جدی با جهان خواران حل نکنند و لااقل خود را به مرز قدرت بزرگ جهان نرسانند، آسوده خواهند بود؟ هم اکنون اگر امریکا یک کشور اسلامی را به بهانه حفظ منافع خویش با خاک یکسان کند، چه کسی جلوی او را خواهد گرفت؟ پس راهی جز مبارزه نمانده است، و باید چنگ و دندان ابرقدرتها و خصوصا امریکا را شکست، و الزاما یکی از دو راه را انتخاب نمود: یا شهادت یا پیروزی ….
آری، فلسطینی راه گم کرده خود را از راه برائت ما یافت و دیدیم که در این مبارزه چطور حصارهای آهنین فروریخت، و چگونه خون بر شمشیر و ایمان بر کفر و فریاد بر گلوله پیروز شد، و چطور خواب بنی اسرائیل در تصرف از نیل تا فرات آشفته گشت، و دوباره کوکب دریه فلسطین از شجره مبارکه لاشرقیة ولاغربیة ما برافروخت و امروز به همانگونه که فعالیتهای وسیعی در سراسر جهان برای به سازش کشیدن ما با کفر و شرک در جریان است، برای خاموش کردن شعله های خشم ملت مسلمان فلسطین نیز به همان شکل ادامه دارد و این تنها یک نمونه از پیشرفت انقلاب است و حال آنکه معتقدین به اصول انقلاب اسلامی ما در سراسر جهان رو به فزونی نهاده است و ما اینها را سرمایه های بالقوه انقلاب خود تلقی می کنیم و هم آنهایی که با مرکب خون طومار حمایت از ما را امضا می کنند و با سر و جان دعوت انقلاب را لبیک می گویند و به یاری خداوند کنترل همه جهان را به دست خواهند گرفت…
ما باید خود را آماده کنیم تا در برابر جبهه متحد شرق و غرب، جبهه قدرتمند اسلامی – انسانی با همان نام و نشان اسلام و انقلاب ما تشکیل شود، و آقایی و سروری محرومین و پابرهنگان جهان جشن گرفته شود….
من به صراحت اعلام می کنم که جمهوری اسلامی ایران با تمام وجود برای احیای هویت اسلامی مسلمانان در سراسر جهان سرمایه گذاری می کند و دلیلی هم ندارد که مسلمانان جهان را به پیروی از اصول تصاحب قدرت در جهان دعوت نکند و جلوی جاه طلبی و فزون طلبی صاحبان قدرت و پول و فریب را نگیرد….
قبول قطعنامه – امروز روز شروع جنگ است :
امروز جنگ حق و باطل، جنگ فقر و غنا، جنگ استضعاف و استکبار، و جنگ پابرهنه ها و مرفهین بی درد شروع شده است و من دست و بازوی همه عزیزانی که در سراسر جهان کوله بار مبارزه را بر دوش گرفته اند و عزم جهاد در راه خدا و اعتلای عزت مسلمین را نموده اند می بوسم، و سلام و درودهای خالصانه خود را به همه غنچه های آزادی و کمال نثار می کنم و به ملت عزیز و دلاور ایران هم عرض می کنم: خداوند آثار و برکات معنویت شما را به جهان صادر نموده است، و قلبها و چشمان پرفروغ شما کانون حمایت از محرومان شده است و شراره کینه انقلابی تان جهانخواران چپ و راست را به وحشت انداخته است …
ملت عزیز ما که مبارزان حقیقی و راستین ارزشهای اسلامی هستند، به خوبی دریافته اند که مبارزه با رفاه طلبی سازگار نیست، و آنها که تصور می کنند مبارزه در راه استقلال و آزادی مستضعفین و محرومان جهان با سرمایه داری و رفاه طلبی منافات ندارد با الفبای مبارزه بیگانه اند .
و آنهایی هم که تصور می کنند سرمایه داران و مرفهان بی درد با نصیحت و پند و اندرز متنبه می شوند و به مبارزان راه آزادی پیوسته و یا به آنان کمک می کنند آب در هاون می کوبند. بحث مبارزه و رفاه و سرمایه ، بحث قیام و راحت طلبی ، بحث دنیاخواهی و آخرت جویی دو مقوله ای است که هرگز با هم جمع نمی شوند .
و تنها آنهایی تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند …
قبول قطعنامه – جنگ اعتقادی امام :
ما برای احقاق حقوق فقرا در جوامع بشری تا آخرین قطره خون دفاع خواهیم کرد. امروز جهان تشنه فرهنگ اسلام ناب محمدی است .
و مسلمانان در یک تشکیلات بزرگ اسلامی رونق و زرق و برق کاخهای سفید و سرخ را از بین خواهند برد .
امروز خمینی آغوش و سینه خویش را برای تیرهای بلا و حوادث سخت و برابر همه توپها و موشکهای دشمنان باز کرده است و همچون همه عاشقان شهادت، برای درک شهادت روزشماری می کند. جنگ ما جنگ عقیده است، و جغرافیا و مرز نمی شناسد و ما باید در جنگ اعتقادیمان بسیج بزرگ سربازان اسلام را در جهان به راه اندازیم …
کمربندهاتان را ببندید که هیچ چیز تغییر نکرده است. امروز روزی است که خدا اینگونه خواسته است و دیروز خدا آنگونه خواسته بود و فردا انشاءاللّه روز پیروزی جنود حق خواهد بود.
ولی خواست خدا هر چه هست ما در مقابل آن خاضعیم و ما تابع امر خداییم، و به همین دلیل طالب شهادتیم و تنها به همین دلیل است که زیر بار ذلت و بندگی غیرخدا نمی رویم…
قبول قطعنامه – دفاع و بیدارگری :
همه می دانند که ما شروع کننده جنگ نبوده ایم. ما برای حفظ موجودیت اسلام در جهان تنها از خود دفاع کرده ای.
و این ملت مظلوم ایران است که همواره مورد حمله جهانخواران بوده است، و استکبار از همه کمین گاههای سیاسی و نظامی و فرهنگی و اقتصادی خود به ما حمله کرده است. انقلاب اسلامی ما تاکنون کمین گاه شیطان و دام صیادان را به ملتها نشان داده است .
جهانخواران و سرمایه داران و وابستگان آنان توقع دارند که ما شکسته شدن نونهالان و به چاه افتادن مظلومان را نظاره کنیم و هشدار ندهیم .
و حال آنکه این وظیفه اولیه ما و انقلاب اسلامی ماست که در سراسر جهان صدا زنیم که ای خواب رفتگان! ای غفلت زدگان! بیدار شوید و به اطراف خود نگاه کنید که در کنار لانه های گرگ منزل گرفته اید…
قبول قطعنامه – مصلحت ، رضای خدا :
اما در مورد قبول قطعنامه که حقیقتا مسئله بسیار تلخ و ناگواری برای همه و خصوصا برای من بود، این است که من تا چند روز قبل معتقد به همان شیوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجرای آن می دیدم، ولی به واسطه حوادث و عواملی که از ذکر آن فعلا خودداری می کنم، و به امید خداوند در آینده روشن خواهد شد و با توجه به نظر تمامی کارشناسان سیاسی و نظامی سطح بالای کشور، که من به تعهد و دلسوزی و صداقت آنان اعتماد دارم، با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت نمودم، و در مقطع کنونی آن را به مصلحت انقلاب و نظام می دانم و خدا می داند که اگر نبود انگیزه ای که همه ما و عزت و اعتبار ما باید در مسیر مصلحت اسلام و مسلمین قربانی شود، هرگز راضی به این عمل نمی بودم و مرگ و شهادت برایم گواراتر بود.
اما چاره چیست که همه باید به رضایت حق تعالی گردن نهیم و مسلم ملت قهرمان و دلاور ایران نیز چنین بوده و خواهد بود…
خوشا به حال شما ملت! خوشا به حال شما زنان و مردان! خوشا به حال جانبازان و اسرا و مفقودین و خانواده های معظم شهدا! و بدا به حال من که هنوز مانده ام و جام زهرآلود قبول قطعنامه را سر کشیده ام، و در برابر عظمت و فداکاری این ملت بزرگ احساس شرمساری می کنم …
با اعلام این تصمیم، حربه تبلیغات جهانخواران علیه ما کند شده است، ولی دورنمای حوادث را نمی توان به طور قطع و جدی پیش بینی نمود و هنوز دشمن از شرارتها دست برنداشته است، و چه بسا با بهانه جوییها به همان شیوه های تجاوزگرانه خود ادامه دهد.
در هر شرایطی باید بنیه دفاعی کشور در بهترین وضعیت باشد… …..
من باز می گویم که قبول این مسئله برای من از زهر کشنده تر است، ولی راضی به رضای خدایم و برای رضایت او این جرعه را نوشیدم و نکته ای که تذکر آن لازم است این است که در قبول این قطعنامه فقط مسئولین کشور ایران به اتکای خود تصمیم گرفته اند.
و کسی و کشوری در این امر مداخله نداشته است.
مردم عزیز و شریف ایران، من فرد فرد شما را چون فرزندان خویش می دانم و شما می دانید که من به شما عشق می ورزم و شما را می شناسم، شما هم مرا می شناسید. در شرایط کنونی آنچه موجب امر شد تکلیف الهی ام بود.
شما می دانید که من با شما پیمان بسته بودم که تا آخرین قطره خون و آخرین نفس بجنگم، اما تصمیم امروز فقط برای تشخیص مصلحت بود و تنها به امید رحمت و رضای او از هر آنچه گفتم گذشتم و اگر آبرویی داشته ام با خدا معامله کردهام. عزیزانم، شما می دانید که تلاش کرده ام که راحتی خود را بر رضایت حق و راحتی شما مقدم ندارم. خداوندا، تو می دانی که ما سر سازش با کفر را نداریم. خداوندا، تو می دانی که استکبار و امریکای جهانخوار گلهای باغ رسالت تو را پرپر نمودند….
فرزندان انقلابی ام، ای کسانی که لحظه ای حاضر نیستید که از غرور مقدستان دست بردارید، شما بدانید که لحظه لحظه عمر من در راه عشق مقدس خدمت به شما می گذرد. می دانم که به شما سخت می گذرد، ولی مگر به پدر پیر شما سخت نمی گذرد؟ می دانم که شهادت شیرین تر از عسل در پیش شماست، مگر برای این خادمتان اینگونه نیست؟ ولی تحمل کنید که خدا با صابران است .
بغض و کینه انقلابی تان را در سینه ها نگه دارید، با غضب و خشم بر دشمنانتان بنگرید و بدانید که پیروزی از آن شماست …
و تاکید می کنم که گمان نکنید که من در جریان کار جنگ و مسئولان آن نیستم. مسئولین مورد اعتماد من می باشند.
آنها را از این تصمیمی که گرفته اند شماتت نکنید، که برای آنان نیز چنین پیشنهادی سخت و ناگوار بوده است.
که انشاءاللّه خداوند همه ما را موفق به خدمت و رضایت خود فرماید…
خوراندن جام زهر ، تحريفى ظالمانه :
چه ظلم بزرگى است كه برخى از مريدان و عاشقان امام راحل در حق ايشان كرده و تعبير” خوراندن جام زهر” را به واسطه برخى تفكرات اطرافيان و تهيه گزارش هاى سياه نمايى ، مرتبط كرده اند.
صد و هشتاد درجه انحراف. توهين به اشراف اطلاعاتى عجيب و غريب امام. خلاف نص صريح فرمايش امام در نامه فوق : … اين مسئله برای من از زهر کشنده تر است، ولی راضی به رضای خدایم و برای رضایت او این جرعه را نوشیدم .
تحريف در چه حد ؟!!!
اكنون به سال ١٣٦٧ برگرديم. بعد از ٢٦ سال ، آیا واقعا نميتوانيم درك كنيم ادامه جنگ براى آمريكا و صهيونيسم دلچسب تر بود ، يا آنچه خداوند مقدر كرده بود از حمله عراق به كويت و حمله آمريكا به عراق و سرنگونى صدام و … تا قدرت يافتن اقتصاد و تكنولوژى و قدرت بازدارندگى داخلى و خارجى ايران و … تا قانون اساسى و حكومت هماهنگ با ايران در عراق و ….
اگر قطعنامه را نمى پذيرفتيم ، چه ميشد ؟
شوراى امنيت سازمان ملل ، كمال ظلم و ناجوانمردى را عليه ما انجام داده بود و هرگز قابل اعتماد نبود. به هيچ وجه دوست نداشتيم ، صلح را از كانال آنها كه دشمنى شان را به عينه نشان مى دادند ، اخذ كنيم.
صلح ، فرايندى بود كه بايد با قدرت خود به آن مى رسيديم. اين استراتژى صحيح و فرياد امام و ملت بود.
از طرفى تمام كشورهاى قلدر عالم ، از شرق و غرب و نيز كشورهاى مستبد و نفت خيز عرب ، از اقتدار و ثبات ايران اسلامى ، بشدت ميترسيدند.
به ياد دارم آن اواخر جنگ ، فرانسوا ميتران ، رييس جمهور فرانسه گفت : اين جنگ ، نبايد برنده و پيروز داشته باشد.
اين جمله ، يك نبايد تئوريك و يا فلسفى نبود. دقيقا يك استراتژى تفاهم شده كليه كشورهاى مذكور براى يكپارچگى و به هدف هرگونه اقدام عليه ملت ايران بود.
ملتى كه با دست خالى ، و با ايمان و غيرت ميجنگيد. بدون صنعت فعال ، با كمترين امكانات زير بنايى ( بندر ، راه آهن ، برق ، كشتيرانى ، فولاد ، سيمان و …) ، از هر گونه لجستيك و ابزار براى رويارويى ظالمانه و نابرابر ، محروم بود.
ادامه جنگ با اين شرايط ، هيچگاه به صلحى كه عرض كرديم منتهى نميشد. خيلى بى اطلاعى و خامى ميخواهد ، چنين توهماتى.
اهداف اصلى انقلاب اسلامى ، در لابلاى ظلم هاى بزرگى كه به ما شده بود ، در حال گم شدن بود. نه اشغال فيزيكى كربلا هدف ما بود ، نه تنبيه فيزيكى عراق.
ما به دنبال ” امنيت ” براى حركت جهانى خود بوديم. ما نياز به ” قدرت ” ، براى بقاء و ديالوگ و پيام رسانى به مردم دنيا داشتيم.
اما آيا ” قدرت ” با ادامه جنگ بدست مى آمد يا كات كردن آن ؟ پس چرا همه دشمنان از اقدام مردانه امام ، سراسيمه و مضطرب شدند ؟ زيرا ادامه آن مسير ، بازى در ميدان دشمن بود و به كاهش قدرت ما و خفه و گم شدن پيامهاى اساسى ما منجر ميشد.
استراتژى ” قدرت ” امام خمينى را در همين نامه قبول قطعنامه ، لطفا دوباره مرور كنيد.
جنگ هوشمندانه و رهبرى :
تمام زندگى يك مومن و جامعه ايمانى ، مبارزه است. ولى مبارزه ، سر را پايين انداختن و يكنواخت دويدن نيست. مبارزه ، شطرنج است. و مدام بايد تمام صحنه ها رصد شوند. مدام بايد تاكتيك ها مرور و بازنگرى شود. مدام بايد برنامه هاى آتى ، تجديد نظر و به روز شود. در سيره چهاده معصوم ، اين سياست و سياليت در مسير ، براى ارائه متودولوژى سبك حركت و مبارزه ، از الگوهاى كلهم نور واحد ، بوضوح ديده ميشود.
و تاريخ مرتبا تكرار ميشود.
امروز وجوه مقابله ما با دشمنان بشريت كدام است ؟
براى پيشبرد اهداف انسانى و اسلامى مان در سراسر جهان ، بايد در چه بخش هايى تمركز بيشترى كنيم ؟
تاكتيك به روز شده كدام است ؟
نرمش قهرمانانه ، كه در نقطه عطف مسير هسته اى ايران ، رهبر معظم ، و در ديدار با حزب اللهى ترين هاى كشورمان بيان و استارت فرمودن ، پس از يك دهه اثبات ” استقامت و همت ايرانيان ” به مردم و دولت هاى جهان ، چگونه شكل بگيرد ؟
پانزده سوال و بحث گذشته ، تلاشى بود براى مختصر پاسخ و باز كردن فضاى آناليز در اين موضوعات.
اما همان نگرانى ها و حواشى قبول قطعنامه كه امام راحل با آن مواجه بودند ، در تغيير تاكتيك در تعامل و مسير هسته اى ايران ، وجود دارد.
همانگونه كه در آنجا بحث دور نما و نگرش كلان به اهداف و مسير پيشرفت دين خداست ، اينجا نيز بايد از پوسته هاى خود بافته ، خارج شده و به شاكله مسير اصلى اقتدار و پيام رسانى جهانى انقلاب بازگرديم.
در بحث هاى قبل مكرر توضيح داديم كه چگونه گام به گام ، در راه انزواى بين المللى و تهمتِ به دنبال تفوق طلبى و دست يابى به سلاحهاى نامتعارف ، سوق داده ميشديم.