32 - ولایت فقیه ، ادله نقلی -٢
نویسنده : مهندس حسین رأفتی
ولایت فقیه ، ادله نقلی -٢ تهیه و تنظیم : استاد بهنام بهرمن . دسته ی چهارم - جلوگیری از عجله در قیام در کتب روایی، به روایاتی فراوان بر می خوریم که داشتن نیت جهاد را کافی می دانند و به شیعیان امر می کنند که باید منتظر امام زمان، علیه السلام، باشند و نباید جلوتر از امام خویش حرکت کنند و دست به مبارزه بزنند . دسته ی پنجم - جلوگیری از همراهی قیام کنندگان دسته ی ششم - روایات تقیه
با عرض تشكر مجدد از استاد گرامى بهرمن ، امیدواریم مشمول عنایت و دعاى خاص حضرت ولى عصر عج باشید.)
در کتب روایی، به روایاتی فراوان بر می خوریم که داشتن نیت جهاد را کافی می دانند و به شیعیان امر می کنند که باید منتظر امام زمان، علیه السلام، باشند و نباید جلوتر از امام خویش حرکت کنند و دست به مبارزه بزنند . مؤمن باید خود را در بند اراده و خواست خدا قرار دهد و در صدد شکستن قدرتی که هنوز عمرش پایان نیافته، بر نیاید .
ابی مرهف از امام باقر، علیه السلام، نقل می کند که حضرت فرمودند:
«گرد و غبار، به زیان کسی است که آن را بر می انگیزد; اسب های چموش و مغرور، هلاک می شوند .» . عرض کردم: «فدایت شوم! اسب های چموش و مغرور چه کسانی هستند؟» . فرمودند: «کسانی که عجله می کنند .» . (37)
فضل بن سلیمان کاتب نیز می گوید:
. . . امام صادق، علیه السلام، فرمودند: «ای فضل! خداوند عزوجل برای عجله بندگان، کارها را جلو نخواهد انداخت . همانا از جا کندن کوه، آسان تر است از کنار زدن پادشاهی است که هنوز مدت آن به پایان نرسیده است . . .» . عرض کردم: «فدایت شوم! پس نشانه ی بین ما و شما (برای قیام) چیست؟» فرمودند: «پیوسته، همین گونه خواهد بود تا سفیانی خروج کند . بنابراین، هنگامی که سفیانی خروج کرد، به سوی ما حرکت کنید .» .
امام، علیه السلام، این سخن را سه مرتبه تکرار فرمودند و این، از نشانه های حتمی خواهد بود . (38)
از دیدگاه اندیشه ی نفی قیام، پیشوایان دین، در این روایات، این نکته را مورد تاکید قرار می دهند که عجله کردن و قیام قبل از موعد، مورد رضایت خداوند و امامان نیست و راه به جایی نمی برد . بنابراین، تا نمایان شدن نشانه های ظهور و قیام حضرت مهدی، علیه السلام، همه، مامور به صبر هستند . در نتیجه، قیام و مبارزه برای تشکیل حکومت و به دست گرفتن تدبیر امور سیاسی دولت، مشروع نخواهد بود .
با صرف نظر از سند، دلالتی نیز بر مدعای اندیشه ی نفی مشروعیت حکومت ندارد; زیرا در بیش تر این گونه احادیث، بویژه در حدیث نخست، عجله کردن قبل از موعد و قیام در مواردی که شرایط زمان مهیا نیست، مورد نهی قرار گرفته است، ولی اگر زمینه های قیام و تشکیل حکومت فراهم باشد، آیا باز هم مبارزه و قیام، همان حکم را دارد؟ این احادیث، در این مورد ساکت است و در صدد بیان چنین حکمی نیست و ممکن است این احادیث در مقام تقیه صادر شده باشند .
علاوه بر این که خطاب امام به ابی مرهف، ممکن است در مقام دلداری وی که به خاطر تعقیب شدن اش از سوی ماموران در حالت ترس بوده است، باشد; یعنی، امام به او می فرماید: «آنان، کسانی را دستگیر می کنند که در صدد قیام باشند و چون تو اهل قیام نیستی، بنابراین ترسی به دل راه مده .» . (40)
دسته ی پنجم – جلوگیری از همراهی قیام کنندگان
در این گروه، بخش دیگری از روایات مطرح می شود که وظیفه ی شیعیان را در برخورد با قیام کنندگان در زمان غیبت امام عصر، علیه السلام، مشخص و معین می کند و آنان را از همراهی با قیام کنندگان قبل از ظهور نشانه های قیام قائم، نهی می کند .
به عنوان نمونه، روایتی را به نقل عمر بن حنظله، متذکر می شویم . امام صادق، علیه السلام، می فرمایند:
«پنج نشانه قبل از قیام حضرت قائم، علیه السلام، وجود دارد: صیحه (ندای آسمانی) ; سفیانی (خروج سفیانی) ; فرو رفتن در زمین (فرو رفتن لشکر سفیانی در زمین در مکانی به نام بیدا) ; کشته شدن نفس زکیه (شخصی به نام نفس زکیه، یا انسانی با تقوا که دارای نفس زکیه است) ; یمانی (خروج یمانی) .» . عرض کردم: فدایت شوم! اگر یکی از اهل بیت شما، قبل از ظهور این نشانه ها خروج کند، آیا وی را همراهی کنیم؟» . حضرت فرمودند: «نه » . (41)
در احادیث دیگری مانند این، قیام و تلاش برای کنار زدن حاکمان ستمگر، متوقف به فرا رسیدن زمان آن شده است . زمان آن هم نه به تعیین وقت، بلکه به بیان نشانه های ظهور، واگذار شده است.
این تعلیق، چه به سبب شکست کوشش های قبل از موعد و یا به دلیل این که باعث ضرر به زندگی شیعیان و قیام کنندگان می شود، باشد، نتیجه اش این است که قیام در زمان غیبت حضرت حجت، علیه السلام، مشروعیت ندارد .
نقد و بررسی مضمونی احادیث
آن چه در نقد این حدیث و همانند آن باید گفت، این است که با دقت در مضمون آن ها، می یابیم امام، علیه السلام، همراهی با خروج و قیام یکی از سادات را نهی فرموده است، و این نهی، نشانه ی این مطلب است که این گونه احادیث، در مقام بیان نشانه های ظهور حضرت مهدی، علیه السلام، و قیام او است . امام می فرماید، هر گاه یکی از سادات، قبل از ظهور این علامت ها، قیام کند، مهدی موعود نیست . بنابراین، این حدیث نمی گوید، اگر مسلمانان بتوانند ظالم و طاغوت را در هم بشکنند، باز هم اقدام نکنند; زیرا، با اطلاق ادله ی جهاد، چنین کاری لازم خواهد بود . این گونه احادیث، قیامی را که به هدف انجام دادن امر به معروف و نهی از منکر و دفاع از کیان اسلام نباشد، نکوهش می کند . (42)
از دریچه ای دیگر، این روایت، قاعده و قانون عمومی همه ی قیام ها را بیان نمی کند، بلکه قیام و همراهی با منسوبان به رسول خدا مثل حسین (صاحب فخ) و محمدبن عبدالله و مانند آن دو را بیان می کند . قاعده، این است که اگر اینان خروج کردند، شما همراهی نکنید . این فرمان، حتی شامل ذریه ی پیامبر در سال های بسیار طولانی بعد از صدور این روایت نمی شود . (43) بنابراین، این روایات، همانند دسته ی قبل، با توجه به زمان ویژه ی قیام برخی به عنوان «مهدی » صادر گشته است .
دسته ی ششم – روایات تقیه
منکران تلاش برای تشکیل حکومت، به روایات تقیه نیز استدلال کرده اند . آنان، از این احادیث، چنین برداشت کرده اند که تا فرا رسیدن ظهور حضرت حجت، علیه السلام، زمان ما، زمان تقیه است; چه این که طیف وسیعی از روایات، به مدح تقیه می پردازد و آن را «احب الشی ء عندالله » معرفی می کند . (44) و نیز کسی را که تقیه را رعایت نکند، بی ایمان و تقیه را روش امامان معصوم ( علیه السلام) معرفی می کند، (45) و به گونه ای دلالت آمیزتر این روایات، مؤمن را همیشه مجاهدی می دانند که در دولت حق، با شمشیر مجاهدت می کند و در دولت باطل، با تقیه کردن، (46) و برخی دیگر تقیه را امری لازم و ضروری و رعایت آن را تا قیام حضرت حجت، علیه السلام، واجب می داند . (47)
نقد و بررسی
قبل از بررسی و نقد این دسته از روایات، توجه به این نکته ضروری است که تقیه به «زمانی » و «موردی » تقسیم می شود . در تقیه ی زمانی، عصر و زمان، زمان تقیه است و در طول چنین مدتی، تقیه، لازم و ضروری است . نتیجه ی پذیرش آن، تعطیل حکومت در عصر غیبت است، ولی اگر دلیل کافی برای اثبات این گونه تقیه ای نباشد، به قدر یقینی آن، یعنی تقیه ی موردی بسنده می کنیم . (48)
نخست باید گفت، بسیاری از عالمان شیعی، تقیه را تنها در فروع جائز می دانند، بلکه همان گونه که در بعضی از موارد، تقیه واجب است، در برخی موارد دیگر، تقیه حرام است . حضرت امام، قدس سره، در این باره می فرمایند:
وگاهی تقیه حرام است . آن وقتی که انسان دید که دین خدا در خطر است، نمی تواند تقیه کند . آن وقت هر چه پیش آید، باید برود . تقیه، در فروع است و در اصول نیست; زیرا، تقیه برای حفظ دین است . جایی که دین در خطر است، جای تقیه نیست و جایی برای سکوت نیست . (49)
با توجه به عمل و گفتار امامان معصوم، علیهم السلام، و مفهوم تقیه، باید گفت، تقیه، به طور مطلق، مورد امضای معصومان، علیهم السلام، نیست، بلکه وابسته به شرایط و موارد مختلف، حکمی متفاوت دارد، و در مواردی که حفظ اصل و اصول اسلام، وابسته به قیام و شکستن حصار تقیه است، بلکه در مواردی که امکان پیروزی و زمینه های برقراری عدالت وجود دارد، جایی برای تقیه باقی نخواهد ماند . تبلور چنین برداشتی در قیام های صدر اسلام تا کنون نیز یافت می شود .
نقد کلی روایات نافی مشروعیت قیام و حکومت
آیات (50) و روایات مستقل (51) ، و آیات و روایات امر به معروف و نهی از منکر (52) و قیام حضرت سیدالشهداء، علیه السلام، سخنان آن و قیام و انقلاب زید بن علی که مورد تایید امامان بوده است، (54) و تلاش و جهاد حسین بن علی فخ که او نیز تمجید معصومان بوده است، و عباراتی از امامان، علیهم السلام، مبنی بر این که «اگر ما یاورانی استوار داشتیم، قیام می کردیم » ، و اطلاق ادله ی مجازات کسی که در مقابل اسلام می ایستد و اطلاق روایات ضرورت مبارزه با اهل گناه و نکوهش حاکمان ستمگر و پیروی از آنان (55) ، و ادله ی جهاد، همه و همه، دلائلی هستند در مقابل اطلاقی که ممکن است از روایات نافی قیام در عصر غیبت استفاده شود .
بنابراین، این ادله، با وسعتی مثال زدنی، این نکته را تاکید می کنند که نه تقیه ی زمانی است و نه تلاش و قیام به طور مطلق مذموم، بلکه سرزنش و نکوهش قیام یا به دلیل تقیه ی امامان معصوم، علیه السلام، بوده است و یا به دلیل خصوصیت مورد بوده است . بنابراین، به دست آوردن قاعده ی کلی از آن ها برای همه ی زمان ها، صحیح نخواهد بود .
نتیجه و چکیده
در مجموع، پس از بررسی روایات، با مفاد ششگانه شان، روشن می شود که هیچ یک از این روایات نمی تواند مشروعیت قیام و حکومت در عصر غیبت را زیر سؤال ببرد، بلکه این گونه روایات، قیام هایی را ممنوع و محکوم به بطلان می داند، که دارای شرایط لازم نیست و یا به خاطر اغراض فاسد و امیال و هواها و هوس ها انجام می شوند . در نتیجه، اگر قیامی با شرایط بیان شده در شرع، زیر نظر امام عادل (فقیه) انجام پذیرد و اهداف و اغراض آن نیز بر اساس شریعت شکل گرفته باشد، زمینه ساز قیام حضرت مهدی، علیه السلام، خواهد بود و نه این که نهی نخواهد داشت، بلکه در برخی از موارد، تلاش برای برپایی آن، واجب خواهد بود .
1) نهج البلاغه، حکمت 147 .
2) وسائل الشیعة، ج 11، ص 37، حدیث 6 . (چ 20 جلدی)
3) حسین نوری طبرسی، مستدرک الوسائل، ج 2، ص 248 .
4) ع، باقی، شناخت حزب قاعدین، ص 127، 129، 130، 131 .
5) نمل: 36 .
6) محمدتقی تستری، قاموس الرجال، ج 7، ص 269 و 277 .
7) حسینعلی منتظری، دراسات فی ولایة الفقیه، ج 1، ص 237 و 243; و سید محمدحسین حسینی طهرانی، ولایت فقیه در حکومت اسلامی، صص 75 76 .
8) وسائل الشیعة، ج 11، ص 35، باب 13، حدیث 1 .
9) شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص 171، حدیث 13 .
10) بحارالانوار، ج 52، ص 243; الغیبة ص 182، نعمانی، حدیث 50 .
11) ابن ماجد، السنن، ج 2، ص 1366، حدیث 4082 .
12) بحارالانوار، ج 57، ص 216، باب 36، حدیث 40 .
13) صحیفه ی امام، ج 21، ص 14 .
14) وسائل الشیعه، ج 11، باب 6 و 13 .
15) وسائل الشیعة، ج 11، ص 36، باب 13، حدیث 2 .
16) ثم قال ابوعبدالله، علیه السلام: «ما خرج و لایخرج منا اهل البیت الی قیام قائمنا لیدفع طلحا او فیعش حکاالا اصطلمته البلیة و کان قیامه زیادة فی مکروهنا و شیعتنا» .
17) مستدرک الوسائل، ج 2، ص 48، حدیث 6 .
18) همان .
19) آیة الله خوئی، معجم رجال الحدیث، ج 7، ص 321 و 326 .
20) کلینی، اصول کافی، ج 2، ص 242، حدیث 4 .
21) سید کاظم حسینی حائری، ولایة الامر فی عصر الغیبة، ص 62 – 63 .
22) وسائل الشیعة، ج 11، ص 36، ب 13، حدیث 3 .
23) شیخ طوسی، الغیبة، ص 103 .
24) وسائل الشیعة، ص 40، حدیث 14، «اسکنوا ما سکنت السماء من النداء والارض من الخسف بالجیش، فان کان الامر هکذا، و لم یکن خروج ما سکنت السماء والارض فما من قائم و ما من خروج .»
25) معجم رجال الحدیث، ج 11، ص 117; محمدبن علی بن اردبیلی، جامع الرواة، ج 1، ص 534 .
26) همان، ص 120 .
27) همان، ج 5، ص 229 .
28) ابراهیم امینی، دادگستر جهان، ص 285 .
29) همان .
30) سید کاظم حائری، المرجعیة والقیادة، ص 117 – 118 .
31) عبدالله مامقانی، تنقیح المقال فی علم الرجال، ج 2، ص 8 .
32) ابی جعفر محمدبن سیتوک کلینی، اصول کافی، همان، ج 2، ص 242، حدیث 4 .
33) وسائل الشیعة، ج 11، ص 37، باب 13، حدیث 8 .
34) برای آگاهی بیش تر از شواهد زندگی سدیر به دراسات فی ولایة الفقیه، ج 1، ص 229 – 239 مراجعه شود .
35) حبیب الله طاهری، تحقیق پیرامون ولایت فقیه، ص 256 .
36) برگرفته از تحلیل کتاب دادگستر جهان، ص 287 .
37) وسائل الشیعة، ج 11، ص 36، باب 13، حدیث 4: «والعنبرة علی من اثارها; هلک المعاضیر .» . قلت: «جعلت فداک! و ماالمعاضیر؟» . قال: «المستعجلون » .
38) همان، ص 37، حدیث 5 . به همین مضمون است احادیث ص 36، 38، 39، 41 .
39) دراسات فی ولایة الفقیه، ج 1، ص 233، 235; تحقیقی پیرامون ولایت فقیه، ص 275 .
40) همان .
41) وسائل الشیعة، ج 11، ص 37، حدیث 7 .
42) تحقیقی پیرامون ولایت فقیه، ص 266; المرجعیة و القیادة، ص 119 .
43) همان، ص 119 .
44) وسائل الشیعه، ج 11، ص 462، حدیث 14 .
45) همان، ص 460، حدیث 3; التقیة فی الفکر الاسلامی، ص 75 – 80 .
46) همان، ص 464، حدیث 19 .
47) همان، ص 466، حدیث 25 .
48) شیخ صدوق، الاعتقادات، ص 108 .
49) امام خمینی، صحیفه ی نور، ج 8، ص 11، و ج 20، ص 338 .
50) بقره: 251; حج: 40 – 41; حدید: 25; نساء: 60; شعراء: 151 – 152; نساء: 24 .
51) شیخ صدوق، خصال، ج 1، ص 206; نهج البلاغه، خطبه ی قاصعه، (192) ; وسائل الشیعة، ج 18 .
52) وسائل الشیعة، ج 11، باب 3، باب الامر بالمعروف والنهی عن المنکر .
53) ابوجعفر محمدبن جریر طبری، تاریخ طبری، ج 7، ص 301 .
54) شیخ صدوق، عیون اخبارالرضا، ج 1، ص 252، حدیث 6 .
55) وسائل الشیعه، ج 12، ص 128، باب 42، حدیث 2 .