سلام و خداقوت. مختصر میگم که 2 هفتست که مطلع شدم همسرم اقدام کرده به صیغه از طریغ سایتهای صیغه یابی، البته خودش قسم میخوره که دست برقضا کلاهبرداری بوده و ایشون ی پولی ریخته ولی آدرسی بهش ندادن و ارتباطی برقرار نشده و دستش رو روی قرآن گذاشت ولی من گاهی باور میکنم گاهی هم با خودم میگم از کجا معلوم شایدم رابطه برقرار شده و هنوزم ادامه داره، ما پیش مشاور هم رفتیم ولی من واقعا حالم بده هیچ اعتمادی دیگه به همسرم ندارم هر حرکتش رو به اون مسائل ربط میدم، همه باورهام دربارش فرو ریخته و قسمت دردناک قضیه اینه که این اتفاق زمانی پیش اومده که ما سه روز رفتیم شمال و یک سفر رویایی با هم داشتیم و به هر دومون خیلی خوش گذشت و فردا ظهرش ایشون رفته سرقرار و من هر چی با خودم کلنجار میرم که آیا اونموقع ایشون کمبودی داشته جوردرنمیاد، آیا بحثش کنجکاوی بوده که خودش اذعان میکنه که بازم منطقی نیست، اعتماد به نفسم کم شده و تا اونروز فکر میکردم که ملکه قلب همسرم هستم ولی الان احساس میکنم سقوط کردم و ترد شدم و حس غریبگی با همسرم دارم در ظاهر خودمو حفظ میکنم ولی از درون داغونم نمیدونم این حالتها طبیعیه و به مرور رفع میشه یا نه برام مشکل روحی پیش اومده. این چند وقته همسرم برای جبران خیلی بهم محبت می کنه ولی با خودم میگم میخواد سر منو گرم کنه تا به کارش برسه و دائم دوست دارم گوشیشو چک کنم، در ی برزخ بدی گرفتار شدم راهنماییم کنیید که چه کنم تا حالم بهتر بشه