من پنج ساله ازدواج کردم
بیشتر مواقع باشوهرم بحث و جدل دارم. بیشتر دعواهام بخاطر حرفاو کارای خونوادشه . شوهرم فرزند دوم خونوادست وکلا دوتا پسر هستن. بخاطر همین وابستگیش خیلی به پدرو مادش زیاده . گاهی اوقات چنان به حرف اونا رفتار میکنه که واقعا به من فشار میاد. خیلی مواقع پدرو مادرش با نصیحتهای مسخرشون مارو به دعوا انداختن. شوهرم منو مجبور میکنه بیشتر روزارو با خونوادش باشیم. با اینکه خودمون کرج خونه داریمو مستقل هستیم اما به اجبار شوهرمو خونوادش یک هفته ده روز باید برم تهران خونه خونوادش بمونم واین منو عذاب میده راه حلی برای اینکه به شوهرم بفهمونم تو خونه خودمون راحتترم دارید راهنماییم کنید؟ بعدم تمام مسافرتهام با خونوادش میره تاحالا تنها جایی نرفتیم و نتونستم لذت خونواده خودمو داشتنو حس کنم . ازطرفیم خیلی خاله زنک رفتار میکنن هم پدرو مادرشون هم خود شوهرم ودایم پشت این و اون حرف میزنن و دنبال بهونه واسه بحث و قطع رابطه میگردن. حتی چن دفعه شوهرمو خونوادمو سر مسائل بیخوود به جون هم انداختن تا جایی که شوهر من زده شده بودو یه مدت خونه پدرم نمیرفت