دلیل سختی در زندگی ؟ / چرا برای کافر و چرا برای مومن؟
---------------------------------------------------------------------
چرا کافری که بیمار میشود، دچار عذاب الهی شده و مسلمانی که بیمار میشود، دچار آزمون الهی ...!
مرض که یکیست! شاید تفاوت در نگرش انسانهاست...
-------------------------------------------------------------------------
تحلیل این پیام
الف ) علت ایجاد این پیام
1- نگرشهایی که در آن سختی و مشکل خواست خدا تلقی شده موجب عدم توجه به حل مسائل شده و ایجاد عقب ماندگی در ما مسلمانان کرده است.
2- کافر و مومن بودن را خدا تعیین می کند. این موضوع علمی شده برای برچسب زدن به برخی. چنین رفتاری موجب شده تا برخی به فکر تمسخر کل مفهوم مومن و کافر باشند. مومن بودن و کافر بودن به نیت افراد بوده و موضوعی است. فردی تماما کافر یا تماما مومن کمتر داریم.کافری و ایمان درجات دارد.
3- غالبا مردم عامی و برای ایجاد حس مثبت و بار روانی بهتر این جملات را استفاده می کنند که می تواند مثبت باشد ولی از نظر دین درست نیست. برای دوستان سختی آزمایش و برای دشمنان از گناه کردن و بد سرشتی است.
4- وقتی فردی گناه و اشتباه را دو چیز ماهیاتا متفاوت بداند( در حالی که از یک جنس هستند) می تواند قبول کند که سختی ها نتیجه اشتباه خود انسان باشد ولی نمی تواند قبول کند سختی نتیجه گناه باشد.
ب ) دلایل غلط بودن این پیام
برای غلط بودن پیام می توان دلایل زیر را مطرح نمود:
1- در قرآن دلیل سختی برای مومن و کافر در گناهکار بودن یکی است و اینگونه نیست که دلیل سختی کشیدن مومن تماما به آزمایش شدن او ربط داشته باشد و برای کافر به گناه کردن. گناه کردن هم برای مومن و هم برای کافر دلیل ایجاد سختی در زندگی است.
ظاهرا پیام دهنده به عمد خود را به نادانی زده و یا از اطلاع کافی در مورد دلایل سختی نداشته
2- غیر از گناه کردن دلایل دیگری برای سختی کشیدن مومن در دین هست.
- امتحان کردن مومنی که ادعای ایمان دارد،
- معطوف شدن کافر و مومن به یاد خدا
- بسیاری از سختی ها از دید انسان محدود سختی است و در واقع خیری است برای او.چه کافر و چه مومن
- گاهی سختی و بلا موجب رشد انسان است. چه کافر و چه مومن. پس اگر به خدا ایمان داشته باشیم می توانیم با دید مثبت آن را ببینیم
- گاهی بلای بیشتر و سریعتر اتفاقا نشانه این است که خدا طرف را بیشتر دوست دارد. ما به کسی که بیشتر علاقه داریم حساس تر هستیم
دنيا ، محل صيروريت ، شكل گيرى و " شدن " انسان است.
انسان ، در ابتداى خلق و تولد ، مجموعه بى كرانى از استعدادها و توانايى ها ، بصورت بالقوه است.
كه در فرصت زندگى " دنيا " با اين امانت الهى چه ميكند ، چه شكلى ميشود و به چه فعليتى ميرسد.
تحولات و تطورات و سياليت دنيا ، فراز و فرود ، صحت و سقم ، عافيت و بلا و ... همه و همه ، صحنه هاى به اين فعليت رسيدن گوهر و سرشت آدمى است.
تبارك الله ، احسن الخالقين.
مومن با جهان بينى توحيدى و هدف تعالى و قرب به خدا زندگى ميكند.
غير مومن با سرشت " فالهمها فجورها و تقويها " ، با عقل و وجدان در مسير انتخاب و شكل دهى خويش براى سعادت و يا شقاوت است.
" كافر " افراد بسيار معدودى هستند كه مطابق تعريف ابتداى قرآن ، " حق " را شناخته و كامل زير پا ميگذارند و تعمدا دشمن " حق " هستند. لذا قلب و روح آنها كلا از انسانيت " مرده " است و اسباب درك خود را ( از شنوايى و بينايى ) نابود كرده اند.