انواع وابستگی ها
وابستگی، به معنی اتکای به دیگری، زیر دست یا تابع کسی بودن، تعلق به چیزی یا کسی داشتن و تکیه کردن به دیگری برای درخواست حمایت یا کمک است.وابستگی یکی از همسران به خانواده خود دو حالت میتواند داشته باشد. در حالت اول فردی که به خانوادهاش وابسته است تنها در مواردی خاص، برای حل مشکلها و اختلافها به سراغ خانواده میرود و به تصمیم و گفته آنها عمل میکند اما در حالت دوم خانواده برای فرد حکم سایه را دارد؛ خانوادهاش در زندگی جدید او حضور و نقش پررنگی دارند.
در تمامی تصمیماتی که قرار است بگیرد خانوادهاش نیز حضور دارند. این فرد بعد از جدا شدن از خانواده خود و تشکیل یک زندگی جدید نتوانسته است از لحاظ روانی و عاطفی از پدر و مادر خود جدا شود. در این وابستگیهای بیش از حد، خانواده هم به خود اجازه میدهند در کوچکترین مسائل مربوط دختر و یا پسرشان دخالت کنند. اغلب حالت دوم است که مشکلساز میشود.
چگونه می توان میزان وابستگی فرد به دیگران را سنجید؟
* آیا ترجیح می دهید که دیگران برای تان تصمیم بگیرند؟
* آیا برای تصمیمات روزانه نیاز به توصیه و راهنمایی دارید؟
* آیا تاکنون در موقعیت هایی قرار گرفته اید که به جای این که خودتان در مورد حوزه های مهم زندگی (مانند نوع شغل، روابط با دوستان و موارد مشابه دیگر) تصمیم گیری کنید، دیگران برای تان تصمیم بگیرند؟
* آیا مخالفت با نزدیکان برای شما دشوار است؟ اگر در چنین شرایطی قرار گیرید، چه رفتاری خواهید داشت؟
* آیا اغلب ترجیح می دهید با دیگران موافقت کنید، حتی اگر واقعاً با آن ها مخالف اید؟ چرا؟
* آیا اغلب برای شروع یک کار تازه، به کمک دیگران نیاز دارید؟
* آیا تاکنون داوطلب شده اید که علی رغم میل تان کاری برای دیگران انجام دهید، تنها به این دلیل که ممکن است زمانی شاید به آن ها نیاز داشته باشید؟
* آیا زمانی که تنها هستید، احساس ناراحتی می کنید؟ آیا از این می ترسید که نتوانید در این وضعیت از خود مراقبت کنید؟
* آیا پس از اتمام یک رابطه ی صمیمانه به سرعت سعی می کنید فرد دیگری را جایگزین کنید تا از شما حمایت کند - حتی اگر این فرد برای شما مناسب نباشد؟
* آیا از این نگران اید که افراد مهم زندگی تان شما را تنها بگذارند؟
اگر پاسخ بیش از 5 مورد از سوالات بالا پاسخ مثبت بود، فرد پاسخگو وابسته است.
چرا وابستگی دردسرساز است؟
در خانوادههای امروزی عملکرد همسران با گذشته متفاوت است. زنان تنها مسئولیت کار در خانه و بزرگکردن بچهها را ندارند و مردان نیز تنها نانآور صرف نیستند. زنان علاوه بر نقششان در خانه شاغل نیز هستند و مردان نیز مسئولیتهایی را در خانه به گردن میگیرند. نمونهای که در ابتدای مطلب به آن اشاره شد یکی از نمونههایی است که تفاوت بین زندگی مدرن و سنتی میتواند مشکلساز باشد. در حالتی دیگر اگر مرد در این حد به خانوادهاش وابسته باشد که از آنها حمایت فکری و کاری بگیرد مشکلی پیش نخواهد آمد اما اگر این وابستگی منجر به این شود که الگوهای سنتی خانواده خودش را وارد زندگی مدرن امروزی کند، مثلا حاضر نباشد در کارهای خانه به همسرش کمکی کند، بدون شک عوارضی برای خانواده جدید به وجود خواهد آمد. در شرایط تغییر یافته امروز اگر این وابستگی سبب شود که خانواده بخواهند تجارب گذشته را در شرایط کنونی به فرزندشان تحمیل کنند در نهایت مشکلات زیادی برای خانواده تازه تاسیس ایجاد میشود.
گاهی وجود بزرگترها به جای پیوستگی، باعث اختلاف و گسستگی بین زوجهای جوان میشود. تجربه گذشتگان اغلب حامل پیامهای ارزشمند است اما باید توجه کنیم در زندگی در حال تغییر امروزی باید با شتاب بیشتری اطلاعات را برای پیشرفت زندگی کسب کنیم.
با همسرتان ارتباط صمیمیتری داشته باشید تا او شما را محرم بداند و احساس نزدیکی بیشتری با شما بکند. با او صحبت کنید تا او نیز تشویق شود حرفهایش را به شما بزند
در صورتی که همسر شما به خانواده خود وابستگی زیادی دارد میتوانید از راهکارهای زیر برای کاهش این وابستگی کمک بگیرید:
1- همسرتان را متوجه این موضوع کنید که دخالتهای خانوادهاش سبب بروز اختلاف و فاصله بین شما شده است. به آرامی و با احترام با او صحبت کنید، شما یک زوج هستید پس او را متقاعد کنید؛ به او بگویید پدر و مادرش مشاورهای خوبی هستند و شما میتوانید از آنها راهنمایی بگیرید اما در نهایت باید با همفکری یکدیگر تصمیم نهایی را بگیرید.
2- در زمان گفتوگو با همسرتان پیشداوری نکنید؛ به مواردی که اتفاق افتاده و به صورت تجربی پیش آمده اشاره کنید و روی موارد موجود اظهار نظر کنید. برای او مثال بزنید که با توصیههای خانوادهاش چه نتایج تلخ و غمانگیزی برایتان حاصل شده است و اگر دخالت خانواده او نبود این مشکلات پیش نمیآمد.
3- او را متهم نکنید تنها آثار کارش را به او گوشزد کنید.
4- با همسرتان ارتباط صمیمیتری داشته باشید تا او شما را محرم بداند و احساس نزدیکی بیشتری با شما بکند. با او صحبت کنید تا او نیز تشویق شود حرفهایش را به شما بزند.
اختلال شخصیت وابسته
اگرچه وابسته بودن و اتکای به دیگران ویژگی اساسی اختلال شخصیت وابسته است، اما تا وقتی نشانه های دیگری وجود نداشته باشد، نمی توان گفت که فرد دارای اختلال شخصیت وابسته است، زیرا همه ما گاهی اوقات در کارهای خود از دیگران کمک می خواهیم و گاهی نسبت به فردی خاص احساس دلبستگی زیادی می کنیم و تمایل داریم که بیش تر اوقات در کنار او باشیم. این حالت ها در حد مشخصی، طبیعی محسوب می شوند و حتی فقدان آن ها می تواند به منزله بیماری باشد.
اما افرادی که به اختلال شخصیت وابسته مبتلا هستند در حد افراطی به دیگران وابسته اند و به طور مداوم به اطمینان جویی از سوی دیگران نیاز دارند، عدم تحمل تنهایی و حساسیت داشتن به طرد شدن در آن ها زیاد دیده می شود، با دیگران بیش از حد موافق اند، به عبارتی جرئت مخالفت کردن با دیگران را ندارند. آن ها قادر نیستند به میل خود عمل کنند و خود انگیخته باشند و از این که دیگران آن ها را ترک کنند به شدت می ترسند. زیادی فروتن هستند و مدام نیاز به تأیید دیگران (مثلا مادر یا پدر) دارند و در روابط بین فردی خود بدون مرز هستند؛ یعنی به راحتی به دیگران اجازه می دهند که حقوق آن ها را زیر پا بگذارند.
درمان اختلال شخصیت وابسته اغلب نتیجه بخش است. در صورتی که اوضاع مساعدی فراهم باشد، این بیماران از درمان استقبال می کنند. درمان ها در دو دسته کلی دارودرمانی و روان درمانی طبقه بندی می شوند. رفتاردرمانی، شناخت درمانی و روان درمانی بینشی نیز از جمله درمان های غیر دارویی هستند که می توانند به صورت انفرادی، گروهی یا به صورت زوج درمانی اجرا شوند.