شايد براي شما هم پيش آمده باشد شب به مهماني برويد و کودکتان با اصرار، التماس و گريه بخواهد شب را در خانه قوم و خويش بماند. در چنين شرايطي معمولا چه ميکنيد؟ به زور کودکتان را به خانه ميبريد يا اجازه ميدهيد پيش مادربزرگ، عمه يا خاله بماند؟
يکي از سوالات بيشتر مادران اين است که اگر شب به مهماني رفتيم و کودکمان اصرار داشت در خانه ميزبان بماند به او چنين اجازهاي بدهيم يا نه؟
در هر خانوادهاي قوانين تعريفشدهاي وجود دارد و براساس اين قوانين، خانوادهها ميتوانند تصميم بگيرند. مناسبترين كار اين است كه قانوني تعيين كنيم براين مبنا كه شب، كودك بايد كنار والدين خود بماند يعني مهماني ميرويم و حالا كه موقع برگشتن است ميزبان بايد با مادر و پدر هماهنگ باشد و به محض آنكه كودك ميخواهد التماس كند كه بماند همه هماهنگ «نه» بگويند تا کودک متوجه شود بايد شب در خانه پيش مادر و پدرش باشد. اين قانون بهخصوص براي كودكان كمسن بايد رعايت شود زيرا آنها نيازهاي خاصي دارند و ممكن است نيمهشب بلند شوند و مادر خود را بخواهند يا عادت خاصي داشته باشند كه تنها والدين در جريان اين عادت هستند. تسليمشدن در اين موارد بيمعني است ولي براي بچههايي كه سن بالاتري دارند والدين ميتوانند قوانين خاصي بگذارند. مثلا تو ميتواني ماهي يكبار پيش مادربزرگ بماني البته به اين شرط که از قبل هماهنگي صورت گرفته باشد و اين ما هستيم که ميگوييم كي ميتواني بماني. يعني قرار نيست كودك زمان ماندن در خانه ديگران را به مادر و پدر ديكته كند. قوانين را بايد براي کودک مشخص كرد.
: چند بار ماندن کودک در خانه اقوام در طول ماه مجاز است؟
اين مساله به شرايط خانه مادربزرگ يا ساير اقوام، حال و حوصله و سلامت آنها، مزاج كودك و ارتباط بين کودک و آنها بستگي دارد.
اگر با کودکي قول و قرار گذاشتيم که مثلا «اگر در خانه مادربزرگ ماندي نبايد شب گريه کني وگرنه دنبال تو نميآييم» بايد حتما سر عهدمان بمانيم؟
همانطور که اشاره کردم قانون تعريفکردن براي ماندن در خانه ديگران، تنها مختص كودكاني است كه والدين ميدانند نيمهشب نياز خاصي ندارند و نميترسند و گريه نميكنند اما اگر پدر و مادري احتمال ميدهند، كودكشان نيازهايي دارد و شب بدون آنها در خانه اقوام نميماند، نبايد اصلا از همان ابتدا به او چنين اجازهاي بدهند.
به کودکان کمسن اصلا نبايد اين اجازه را داد
كودك كمسن به كودك قبل از پيشدبستان گفته ميشود که قدرت و شناخت درک کامل مسايل را ندارد. كودكان بعد از پيش دبستان معمولا ميتوانند متوجه قوانين شوند و درک بهتري از مسايل دارند.
اگر به کودکمان بهخصوص کودک کمسنوسال اجازه ماندن در خانه اقوام را بدهيم چه اتفاقي ميافتد؟
بچهها بهطور طبيعي تا پايان 3 سال روندي را طي ميكنند به نام پديده دلبستگي. در مدتي كه اين پديده شكل ميگيرد كودك نياز دارد مراقب اصلي و اوليه يا همان مادر كنار او حضور داشته باشد و هر زمان احساس نياز كرد، مادر او را در آغوش بگيرد و نيازهايش را برطرف كند تا آرام گيرد. در صورتي كه اين دوره به خوبي طي شود كودك بعد از 3 سالگي از نظر روانشناختي آمادگي دارد از محيط خانه خارج شود و با همسالان خود در محيطي مثل مهد تعامل درستي داشته باشد اما اگر اين روند به خوبي طي نشود و مادر قبل از 3 سالگي كودك را به افراد مختلف بسپارد يا در مهد بگذارد، پديده دلبستگي دچار مشكل ميشود و كودك احساس ناامني، ترس و اضطراب ميكند و اين ترس بهقدري در آينده شدت مييابد كه كودك از رفتن به مهد سر باز ميزند و لحظهاي از مادر جدا نميشود. اين كودکان حتي در دستشويي رفتن يا حمامكردن تنها نيز دچار مشکل ميشوند و به عبارتي در چنين كودكاني علايم احساس عدم امنيت ديده ميشود. البته اين اتفاق باز هم بستگي به حالت مزاجي كودك دارد، يعني ممكن است كودكي قبل از 3 سالگي از بودن هميشگي با مادر محروم باشد اما اتفاق بدي هم براي او نيفتد. مسلم است كه ما پيشاپيش در مورد حالت مزاجي كودكانمان خبر نداريم و در ضمن اين حق هر كودكي است كه در 3 سال اول زندگي دوره دلبستگي را به خوبي به اتمام برساند.
اما گاهي برخي مادران به دليل شاغلبودن، مسافرتهاي کاري يا بيماري به شخص ديگري نياز دارند تا هرازگاهي از کودکشان مراقبت کند. اين مادران چه ميتوانند بکنند؟
اگر مادري به دلايل مختلف مثل شاغل بودن غيرقابلاجتناب يا بيماري يا ... از ابتداي دوره شيرخوارگي نتواند به تنهايي از فرزندش مراقبت كند، بهتر است شخص ديگري كه بعد از مادر جزو مراقبان اوليه كودك تلقي ميشود و كودك به او عادت دارد و دلبسته است و آن شخص به خوبي ميتواند از كودك مراقبت كند، اين وظيفه را برعهده گيرد ولي کودک مدام به افراد مختلف سپرده نشود. گاهي برخي مادرها خسته، افسرده يا تحريكپذيرند و به اين علت كودك را از خود دور ميكنند. در اين شرايط سپردن كودك به ديگري مشكل را حل نميكند بلكه مادر بايد با درمانهاي دارويي يا حمايتي درمان شود. اين مادر بايد در خانه ساعتهايي از روز را از ديگران كمك بگيرد و به كودكش برسد. به عبارتي بايد شرايط بررسي شود و تا جاي ممكن كودك حداقل تا پايان 3 سالگي نزديك به مادر بماند.
اگر با کودکمان به مهماني رفتيم و او در انتهاي شب بهانه گرفت تا وسيلهاي را از خانه اقوام بردارد، با او چه رفتاري داشته باشيم؟
معمولا نبايد اجازه دهيم، كودك وسيلهاي را از منزل كسي خارج كند. مادر و پدربزرگ يا اقوام از روي محبتي كه دارند ممكن است چيزي نگويند و در رودربايستي بمانند اما بايد از قبل قوانين مهماني رفتن را به او آموخت. مثلا به کودکتان بگوييد «به مهماني ميرويم ولي حق نداري چيزي برداري». بايد اين توضيحات، قاطعانه به كودك داده شود. اگر كودك سن كمتري دارد و متوجه توضيحات نميشود در اين شرايط بايد وسيله را از او گرفت و توجهاش را به چيز ديگري منعطف كرد. بايد به بزرگترها هم توضيح داد كه والدين قصد دارند در اين رابطه كودك را تربيت كنند. متاسفانه اگر سختگيري نکنيم و كودك ياد بگيرد از خانه مادربزرگ وسيلهاي بياورد در جاهاي ديگر هم اين كار را ميكند.
: در مورد خوراکي چطور؟
در مورد خوراكي مساله متفاوت است. اقوام بايد هماهنگ باشند و مثلا مادر و پدربزرگ پيشقدم شده و به كودك بگويند ميخواستم اين خوراكي را به تو بدهم تا امشب ببري. نبايد اجازه داد كودك با زور و گريه خوراكي را با خود ببرد.
بهطوركلي بردن کودک به مهمانيهاي شبانه و خانه اقوام درست است؟
در مورد مهمانيهاي شبانه بايد گفت، خيلي توصيه نميكنيم اگر خانوادهاي عادت به مهمانيهاي شبانه دارد مرتب كودك خود را همراه ببرد. كودك را بايد سرشب به خوابيدن عادت داد. بهتر است والدين تا زماني كه فرزندشان كوچك است تعداد مهمانيهاي شبانه را كم كنند و خواب كودك را در اولويت قرار دهند اما اگر مهمانيها ضروري است و مادر ميداند تا پاسي از شب طول ميکشد بايد برنامهريزي كند تا بزرگتري كه از نظر عاطفي كاملا وابسته به كودك است، شب كنار كودك بماند و مادر و پدر بعد از خواباندن كودك او را تحويل يك بزرگتر دهند. بردن بچهها به مهمانيها اصلا توصيه نميشود، چون كودكي كه خوابش به هم ريخته عصبي و تحريكپذير است و مادر را خسته ميكند.