یکی از مشکلات بزرگ خانوادگی، ناسازگاری و نزاع بچهها است. وقتی تعداد بچهها از یک نفر تجاوز کرد نزاع و کشمکش شروع خواهد شد. یکی نشگون میگیرد، دیگری هل میدهد. یکی اسباب بازی دیگری را برمیدارد، آن یکی دفتر مشق او را خط میزند. خواهر، برادرش را مسخره میکند، برادر هم بلند بلند حرف میزند تا خواهرش نتواند درس حاضر کند و ....
هر بچهای خوب میداند چه کند تا برادر و خواهرش را ناراحت کند و سر و صدایش را در بیاورد. بچهها به حساب یکدیگر میرسند اما پدر و مادر در این میان زجر میکشند. مرجع شکایت بچهها پدر و مادر هستند و چارهای هم ندارند. بدتر از همه اینکه گاهی نزاع بچهها به پدر و مادر هم سرایت میکند. مادر به پدر میگوید: عُرضه نداری بچهها را تربیت کنی، اصلًا از تو نمیترسند، در اثر بیعرضهگی تو است که خانه ما مثل میدان جنگ شده است. پدر به مادر میگوید: تو اگر زن دانا و با هوشی بودی بچههایت اینطور شیطان و بدجنس نبودند. در اثر ندانم کاریها و اشتباهات تو است که چنین بچههایی تربیت شدهاند. گاهی نزاع زن و شوهر به جاهای باریک حتی کتککاری و طلاق هم میرسد.
در این جا لازم است به پدران و مادران یادآور شویم که کودکان شما واقعاً بچهاند، هرگز انتظار نداشته باشید که مانند بزرگ سالان ساکت و آرام در گوشهای بنشینند. این واقعیت را بپذیرید که نزاع و سر به سر گذاشتن کودکان یک خوی طبیعی است. اگر چند زن و مرد بزرگ هم که راه و رسم زندگی را خوب نیاموختهاند ناچار باشند مدتی با هم در یک خانه زندگی کنند و سر یک سفره بنشینند کمتر اتفاق میافتد که بینزاع و کشمکش بمانند، شما از کودکان یک خانواده چگونه انتظار دارید که مدتها در یک خانه ساکت و آرام زندگی کنند و سر به سر هم نگذارند با اینکه شیطنت، خوی آنها است و در جلب منافع با یکدیگر تزاحم و برخورد دارند. اتفاقاً بچهها انسانهای طبیعی و خوبی هستند که میتوانند تا این مقدار هم با هم بسازند. بزرگترها تا این حد گذشت ندارند. یکی از روانشناسان دراینباره مینویسد:
مهمترین نکته این است که باید این فکر را کنار بگذارید که میتوانید خانهای داشته باشید با چند بچه و همه آنها با هم سازش داشته جنگ و نزاعی در کار نباشد. تقریباً با هر بچهای که صحبت کردهایم میگوید: پدر و مادرم فکر میکنند که ما وقتی با هم هستیم باید بهتر از این سازش داشته باشیم. اگر شما برای رو به رو شدن با حقیقت و واقعیت از انتظارات خود بکاهید از این جنگ و نزاع کودکان کمتر ناراحت میشوید.[5]
اما این مطلب را هم بدانید که این رفتار کودکان ادامه ندارد بلکه به مرورِ زمان برطرف خواهد شد. پدر و مادر اگر رفتار کودکانه را به عنوان یک واقعیت بپذیرند تا حدودی راحت میشوند، لااقل نزاع و کشمکش کودکانه را به خودشان سرایت نمیدهند.
همو مینویسد:
شاید بسیاری از کارهای بچهها از قبیل مسخره کردن یکدیگر و سر به سر هم گذاشتن و داد و فریاد و بالأخره دعوا و کشتیگیری فقط با مرور زمان و بزرگ شدن کودک از بین برود.[6]
درست است که پدر و مادر غالباً موفق نمیشوند نزاعها و کشمکشهای بچهها را به کلی مرتفع سازند اما با عقل و تدبیر میتوانند آن را به حداقل تنزّل دهند. پدر و مادر آگاه و مسئول نمیتوانند تماشاگر صحنههای زد و خورد بچهها باشند و هیچ عکسالعملی از خویش نشان ندهند، بلکه وظیفه دارند که با عقل و تدبیر و صبر و حوصله عوامل اختلاف را برطرف سازند و حتی الامکان بچهها را آرام کنند و نگذارند به یکدیگر اذیت کنند. پدر و مادر باید علل وعوامل اختلاف را قبلًا بشناسند و از پیدایش آنها جلوگیری کنند و گرنه بعد از به وجود آمدن علل، برطرف ساختن آنها بسیار دشوار خواهد بود. یکی از علل عمده اختلاف کودکان، حسادتها و همچشمیهای آنها است. نادیده گرفتن، حسادتهای آنها را از بین نمیبرد، تنبیه و سرزنش هم چاره کار نیست، باید از عوامل پیدایش حسادت جلوگیری نمود.
کودک، خودپرست است، میخواهد تنها محبوب پدر و مادر باشد و دیگری در قلب آنها جای نداشته باشد. اتفاقاً بچه اوّل از این مزیت برخوردار است. پدر و مادر، او را میبویند و میبوسند، خواستههایش را برآورده میکنند، اما وقتی بچه دوم به دنیا آمد اوضاع کاملًا عوض میشود. تمام توجه پدر و مادر به سوی نوزاد تازه وارد معطوف میگردد. این جا است که کودک ارشد احساس خطر میکند و میبیند که مهمان کوچکِ ناخوانده رقیبش شده و آرامش او را برهم زده و پدر و مادرش را تصاحب نموده است.
احساس میکند که این مهمان ناخوانده را دوست ندارد و باید از او انتقام بگیرد. اما نوزاد در حمایت پدر و مادر زندگی میکند و از قبول او چارهای ندارد. در این مورد کودک ارشد ممکن است تمارض کند یا بیخود به زمین بیفتد یا بهانه بگیرد و غذا نخورد یا قهر و گریه کند یا شلوارش را خیس کند تا بدین وسیله توجه پدر و مادر را به سوی خویش جلب نماید. این کودک که به عقیده خودش مظلوم واقع شده از همین حالا کینه برادر یا خواهر را به دل میگیرد و در پی فرصت میگردد تا از او انتقام بگیرد.
این جاست که حسادتها و کینهتوزیها آشکار میگردد و بچهها به جان هم میافتند. آیا بهتر نیست که پدر ومادر از اوّل، مراقب رفتار خویش باشند و اسباب حسادت فرزندانشان را فراهم نسازند. پدر و مادر آگاه قبل از اینکه نوزاد به دنیا بیاید کودکان بزرگتر را برای پذیرفتن او آماده میسازند. قبلًا به آنها تذکر میدهند که به همین زودی برادر یا خواهر کوچکی پیدا خواهید کرد. او بزرگ میشود شما را دوست دارد و با هم بازی خواهید کرد.
اگر برای نوزاد چیزی تهیه میکنند چیزی هم برای کودکان دیگر میخرند. وقتی مادر در زایشگاه بستری شده پدر میتواند هدیهای برای کودکان بیاورد و بگوید: این هدیه را به مناسبت تولد نینی کوچولو برای شما تهیه کردهام. وقتی نوزاد را به منزل میآورند زیاد سر و صدا راه نمیاندازند. در حضور کودکان زیاد از او تعریف و تمجید نمیکنند.
مانند سابق بلکه بیشتر به کودکان میرسند و اظهار محبّت مینمایند. طوری رفتار میکنند که کودکانِ بزرگتر مطمئن شوند که وجودِ نوزاد نه تنها لطمهای به زندگی آنها نزده بلکه وضع آنها را بهتر نموده است. در چنین صورتی میتوانند نوزاد تازه را با آغوش باز بپذیرند و مقدمش را گرامی بدارند.
بهطور کلی اگر پدر ومادر میل دارند که بچههاشان با هم رفیق باشند و کمتر نزاع و سر و صدا راه بیندازند باید از علل و اسباب حسادتها جلوگیری کنند. همه بچهها را با یک چشم ببینند و با آنان یکسان رفتار کنند تا با هم رفیق باشند.
حضرت علی علیه السلام فرمود:
انصاف، اختلاف را برطرف میسازد و باعث دوستی میشود.[7]
و نیز فرمود:
رفتار عادلانه بهترین سیاستهاست.[8]
ممکن است بعضی بچهها واقعاً ویژگیهایی داشته باشند که محبّت پدر و مادر را بیشتر جلب نمایند: ممکن است بعضی بچهها باهوشتر، زیباتر، خوش اخلاقتر، پرکارتر، خوش زبانتر، خوش رفتارتر، مؤدبتر، درس خوانتر و ... باشند.
البته همه اینها ممکن است، مانعی هم ندارد که پدر و مادر قلباً یکی از بچهها را بیشتر دوست بدارند، اما باید رفتارشان با همه کودکان کاملًا یکسان باشد و در بین آنان تفاوتی نگذارند. بهطوری که بچهها کوچکترین اثری از ترجیح و مزیت مشاهده نکنند. گفتنی است که بچهها در مورد محبّت پدر و مادر، بسیار حساس و کنجکاوند و زود واقع را درک میکنند، پدر و مادر باید خیلی مواظبت داشته باشند.
بعضی از پدران و مادران، برای تربیت بچهها، مزیت یکی از آنها را به رخ دیگری میکشند؛ مثلًا میگویند: حسن! خوب درس بخوان تا مانند مریم نمرههای خوب بیاوری، زهرا! تو هم مانند خواهرت زینت باش که به مادر کمک میکند، ببین چه دختر خوبی است؟! رضا تو هم مانند برادرت علی با ادب سرسفره بنشین و غذا بخور، ببین چه پسر با ادبی است! و ...
رفتار این پدران و مادران کاملًا غلط است، زیرا نه تنها نتیجه تربیتی ندارد و بچهها را بهتر نمیکند بلکه روح رقابت و حسادت را به آنان القا میکند، و برای انتقام و کینهتوزی مصممشان میسازد. گاهی خود کودکان این مطلب را بر زبان میآورند و میگویند: