پدیده تک فرزندی موجب میشود تا پدر و مادر تمام سرمایهگذاری عاطفی خود را بر یک کودک قرار دهند و کودک نیز متقابلاً فقط پدر و مادرش را میبیند و از داشتن تجربیات با خواهر و برادر محروم میماند. بخش مهمی از آموختههای کودک مربوط به تعاملات با خواهر و برادر میشود و بر اساس آن جهان را کشف میکند.
کودکان در این حالت میآموزند چگونه حرف خود را به بزرگترها بفهمانند و نیازهای خود را مطرح کنند. کودکی که تک فرزند است این فرصت را پیدا نکرده و دنیا را از افق دید پدر و مادر کشف میکند. معمولاً پدر و مادر نسبت به کودک تک فرزند بیش از حد توجه میکند و این کودکان متکی به والدین بار میآیند. در این حالت تمام خواستههای کودک برآورده میشود و این موضوع سبب میشود که کودک آموزش اجتماعی لازم را نبیند.
مسئله رقابت بین خواهر و برادرها برای آموزش در دوران بزرگسالی و برخورد با مسائل جامعه مؤثر است. اینکه چگونه با رقابت و حسادت کنار بیایند و آن را دفع کنند در پرتو ارتباط با خواهر و برادر ایجاد میشود. حتی داشتن دو فرزند از یک جنس نیز مشکلاتی در پی خواهد داشت. بر این اساس فرزندان پسری که تنها یک برادر دارند از درک ظرافتهای دختران بیبهره میمانند. دختران نیز در صورتی که تنها یک خواهر داشته باشند نمیتوانند با رفتار و روحیات پسرها آشنا شوند. این فرزندان در زندگی زناشویی خود نیز دچار مشکل میشوند. آموزشهای مربوط به شناخت و تعاملات به بازیها مربوط میشود. تک فرزندها به بازیهای انفرادی گرایش پیدا میکنند و تماشای تلویزیون و بازی با رایانه را نسبت به بازیهای گروهی ترجیح میدهند که این ویژگی انزوا و گوشهنشینی را همراه خواهد داشت.
: تک فرزندها هرگز یاد نمیگیرند که باید مستقل باشند و وقتی بزرگتر میشوند از دولت انتظار دارند که برای آنها شغل ایجاد کرده و در کسب برخی ملزومات آنها را یاری کند. واقعیت این است که پدران و مادران دارای تک فرزند هم با مشکلاتی مواجه خواهند بود زیرا در وجود دو جنس ویژگیهایی وجود دارد که والدین با داشتن یک فرزند از آن محروم میمانند. پدران به طور ذاتی به دختران و مادران به پسران علاقه دارند بنابراین داشتن هر دو جنس میتواند این نیاز را برآورده سازد. همچنین پدران و مادران دوست دارند ویژگیهای دوران کودکی خود را در فرزندانشان بازسازی کنند که در صورت نداشتن فرزند از یک جنس نوعی نارسایی در والدین ایجاد میشود.
گفتني اينكه؛ یکی از اساتید سابق جامعه شناسی و روانشناسی دانشگاه تهران که اکنون بیش از چهل سالست در امریکا به کار اشتغال دارد شیوع اختلالات رفتاری در تک فرزند ها را تا 80 درصد نیز ذکر می کنند که نشان دهنده جدی بودن این مشکل در این گروه از جامعه است در همین زمینه ضمن رد قاطع این استدلال برخی از والدین که می گویند چرا باید در جامعه ای با این مشکلات ما موجود دیگری را بدنیا آورده تا بدبخت کنیم سوال میشود اگر این والدین به آنچه می گویند قلبا و واقعا معتقد هستند چرا در همین جامعه برای سلامتی و بقای زندگی خود حاضرند تمام ثروت خود را خرج کنند تا در همین جامعه زندگی کنند ولی برای نسل آینده حق زنده گی را قائل نیستند؟ اگر مرد و یا زنی میگویند داشتن فرزند را دوست ندارند به خاطر اتفاقاتی ناخوشایند در کودکی آنهاست و همانگونه که انسان سالم به غذا و تفریح و . . . علاقه دارد باید به داشتن فرزند نیز معتقد و علاقمند باشد تعداد قابل قبول فرزند را بین دو تا سه نفرو بخصوص در کشورهای جهان سوم که مرگ و میر و سوانح در مقایسه با کشورهای پیشرفته بسیار بیشتر است تک فرزندی را کاملا ردمیشود