در اهميت برقراري ارتباط سالم در محيط هاي شغلي، دوستانه، فاميلي و ... همين بس كه انسان هايي كه ارتباطات سالم و درستي با ديگران دارند، استرس كمتري را تجربه كرده و شادتر هستند. در اين مكاتبه درباره زودرنجي ، مطالبي را به صورت مفصل خدمت شما ارائه مي دهيم كه با عمل به راهكارهايي كه خدمتتان ارائه مي دهيم، مطمئن باشيد كه پس از مدتي مي توان اين مسأله را حل كرد. خوب است اين نكته را هم بدانيد ، ريشه ژنتيكي براي اين ويژگي عنوان نشده و بيشتر وابسته به تربيت و يادگيري است.
زودرنجي، حاصل اعتماد به نفس پايين، شناخت ناقص يا غلط از ويژگيهاي خود و ادراك ناكارآمد از رفتار ديگران است. كساني كه شناخت كافي از خود (ويژگيها، نيازها، امكانات و محدوديتها) ندارند، به جاي سرمايه گذاري شناختي بر روي خود، بر ديگران سرمايهگذاري رواني ميكنند؛ به همين سبب است كه هيجان ايشان نيز كاملا تابع رفتار ديگران و بازخوردهاي ديگران از رفتارهاي ايشان است. يك احساس گناه دائمي باعث ميشود انتقال نادرستي از معناي رفتاري و گفتاري ديگران در ايشان شكل بگيرد كه انرژي رواني آنها را به شدت مصروف خود خواهد نمود. لذا تمام تلاش ما در برخود با اين افراد، تقويت اعتماد به نفس، شناساندن نقاط مثبت آنها به خودشان و تنظيم سيستم اداركي آنها خواهد بود.
براي حل زودرنجي نياز به كمي صبر و تحمل و انجام راهكارهاي عملي و تمرين و ممارست است تا بتوان به راحتي بر اين مسأله فائق آمد. شناخت مشكل، اقرار به وجود آن و تصميم بر انتخاب راه حل مناسب براي آن، نيمي از راه براي حل مشكل است.
اما، در برخورد با اينگونه افراد چه بايد كرد ؟
1- بايد به فرد مورد نظر بفهمانيد كه نبايد فكر كند دچار مشكل است . تنها او نيست كه با اين مسأله روبرو ست،افراد ديگر هم تا حدودي اين حالت را تجربه كردهاند. آن چه خطرناك است و جاي نگراني دارد، باقي ماندن در اين حالت است.
2- او بايد بداند «زودرنجي» قابل كنترل است؛ بخشي از آن بر اثر بالا رفتن سن و كسب تجربه و پختگي بيشتر، و بخشي ديگر نيز بر اثر مراقبتهاي ويژه، كمتر مي گردد. به طور طبيعي بايد به گونهاي برنامه ريزي نماييد كه حالت زودرنجي پس از مدت زمان كوتاهي در او خاموش شود و گرنه ممكن است در دراز مدت، مشكلات بسياري را به دنبال داشته باشد، كه از جمله آنها اعتماد به نفس ضعيف، افسردگي، يأس و نااميدي و... ميباشد.
3- كاهش انتظارات از ديگران؛ عزّت و سربلندى انسان در گرو عدم درخواستهاى مكرّر از ديگران است. تا مىتواند به خود متكى باشد و به آنچه هست و دارد، اكتفا كند.
4- اعتماد به نفس و داشتن روحيه خودباوري، بخشي از عوامل موفقيّت او محسوب ميشود؛ لذا سعي كنيد اعتماد به نفس او را تقويت كنيد ( مثلا شرايطي فراهم كنيد تا خودش را باور كند، استعدادهايش را هر چه بيشتر بشناسد، كمك كنيد تا خود را مثبت ارزيابي كند، شكست ها و گذشته هاي ناموفق را فراموش كند، با كسي او را مقايسه نكنيد و ... شما مي توانيد به او نكات مثبت شخصيتياش را ياداوري كنيد و به او كمك كنيد تا به درك درستي از خود برسد).
5- بينش مثبت نسبت به ديگران؛ ممكن است علّت رنجش او از ديگران اين باشد كه نسبت به آنها ديد منفي داشته و فكر مي كند همه مخالف اوهستند واو را دوست ندارند، اين تصور باعث ميشود كه بدون دليل از ديگران برنجد. سعي كنيد نگرش او را نسبت به ديگران تغيير دهيد طوريكه بپذيرد همه او را دوست دارند و اگر هم در مواردي به او تذكر ميدهند يا سخت ميگيرند، از آن جهت است كه او براي آنها مهم هست و همه نگران حال او هستند و از باب دلسوزي به او تذكر ميدهند.
6- او را متوجه پيامدهاي منفي حالت حساسيت و رنجش از ديگران كنيد؛ از او سؤال كنيد كه با حساسيت و رنجش از ديگران چه چيزي نصيبش مي شود؟ آيا به اين فكر كرده كه آدم عاقل هيچ گاه در زندگي كار بيهوده انجام نمي دهد؟ اكنون درباره اين حساسيت و رنجش بايد فكر كند ببيند چه چيزي به او مي دهد. آيا اين، غير از افسردگي و ضعف اعصاب و سرخوردگي چيزي براي او داشته است؟! آيا عاقلانه است كه اجازه ورود چنين حسي را به خود بدهد؟ به او يادآوري كنيد كه توانمندي هاي زيادي دارد و حتما مي تواند با اراده قوي جلوي ورود اين حس به وجودش را بگيرد و به ان ورود ممنوع بگويد.امتحان كند؛ ضرري ندارد.
7- در گفتگوهاي دوستانه شركت كرده و با ذكر لطيفه هايي زيبا وخنده دار جمع دوستان را رونق بيشتري ببخشد. سعي كند هميشه شاد و خندان باشد.
8- از سوء ظن به ديگران اجتناب كند. رفتار ديگران را حمل بر صحت كند و تفسير بدبينانه از رفتار ديگران نسبت به خود نكند.
9- خود را تافته جدابافته نداند، سعي كند با ديگران بيشتر معاشرت داشته باشد.