واقعیت این است که مردان به دلیل فیزیولوژی که دارند، تنوع طلب هستند.آنها به زنان نزدیک میشوند تا نیازهای جسمی خود را برآورده کنند.مردانی که در خانوادههای سالم دوران کودکی را سپری کردهاند و آموزشها و مهارتهای لازم جنسی را فراگرفتهاند و به اخلاق و مذهب مقید هستند در بزرگسالی و زمانی که تشکیل خانواده میدهند کمتر دچار مشکل اخلاقی میشوند و به اصطلاح خیانت نمیکنند اما مردانی که دوران کودکی بدی داشتهاند و به اصطلاح عقدهای شدهاند در بزرگسالی دچار بحرانهای جسمی و روحی میشوند که ختم به خیانت میشود.
مردان و زنانی که در کودکی به آنها کمتوجهی شده و یا در معرض آسیبهای اجتماعی و خانوادگی بودهاند در زمان بزرگسالی بیشتر به سمت خیانت به همسر میروند. خیانت در واقع یک جور جلب توجه است.وقتی مرد یا زنی از طرف جنس مخالف مورد توجه قرار میگیرد و بحرانهای دوران کودکیاش در او زنده میشود، به سمت جنس مخالف گرایش پیدا میکند هر چند که ازدواج کرده باشد. این نوع واکنش در مردان بیشتر از زنان است.
خیانت واژهای غمبار در عینحال پر از خشونت روانی و جسمی است.بحرانی که روز به روز در جوامع بیشتر میشود.تنها راه در امان ماندن از این آسیب پناه بردن به آموزههای دینی و اخلاقی است.
اگر بخواهيم نگاهي علمي به مسئله بدبيني داشته باشيم بايد بين دو نوع بدبيني تفاوت قائل شويم.
بدبيني موقعيتي
يک نوع بدبيني، بدبيني موقعيتي است يعني فرد در اثر يک حادثه عاطفي، مثل خيانت همسر يا خيانت يکي از اعضاي خانواده، به جنس مخالف بدبين مي شود و اعتماد دوباره او به آن ها مستلزم گذشت زمان و تجربه هاي مثبت و متناقض با آن اتفاق است؛ براي مثال اگر مردي به همسرش خيانت کند و به خاطر اين قضيه از او جدا شود، شايد آن زن به سختي تن به ازدواج مجدد بدهد و اگر هم ازدواج کند، اين که به همسر دومش، اعتماد پيدا کند کاري بسيار سخت و زمان بر خواهد بود. اما اگر همسر دوم آرامش و متانت لازم را داشته باشد و بتواند با رفتارش اين قاعده اشتباه ذهني خانم را که «همه مردها خيانت کار هستند» تعديل کند، آن وقت اين خانم مي تواند دوباره به همسرش اعتماد کند و با گذشت زمان مي بينيم که هيچ گونه بدبيني در روابط آن ها وجود ندارد. اين گونه بدبيني ها به «موقعيتي» معروفند چرا که هر کسي ممکن است در چنين موقعيتي گرفتار شود.
بدبيني شخصيتي
نوع دوم بدبيني ها، به بدبيني هاي شخصيتي معروفند. معمولاً افرادي که به اين بدبيني ها دچارند، بدبيني را از دوران کودکي و از همان سال هاي نخستين يادگرفته اند. در خانواده چنين افرادي، معمولاً حداقل يک فرد بدبين ديگر هم وجود دارد که عمدتاً پدر يا مادر هستند. تصور کنيد که مثلاً مادري به پدر خانواده شک دارد و مدام در حال چک کردن اوست.
چيزي که فرزند اين خانواده از همان اوايل کودکي در حال مشاهده و يادگيري است، صحنه هايي از اين قبيل است: خروج پدر از خانه و افزايش نگراني و اضطراب مادر، بدگويي هاي مادر از پدر نزد اقوام و شايد حتي فرزندان، مشاجره هاي مکرر مادر و پدر به دلايل متعدد و غالباً نامفهوم براي کودک، حوصله نداشتن والدين براي فرزندان يا به عکس چسبندگي والدين به فرزندان يا به اصطلاح جبهه سازي با کودکان عليه والد ديگر، نبود روابط صميمي و گرم در محيط خانواده و ...
حال براي پيدا کردن دليل بدبيني و بي اعتمادي خود بنگريد که از کدام دسته هستيد. اگر از دسته اول يعني «موقعيتي ها» هستيد، نگران نباشيد چون با گذشت زمان و مشاهده رفتارهاي اعتماد برانگيز همسرتان، مي توانيد زندگي آرام و مطمئني داشته باشيد و نگراني تان به مرور برطرف مي شود. اما اگر از دسته دوم هستيد، کارتان کمي مشکل است، چون خيلي مواقع بدبيني و نگراني شما هيچ ربطي به رفتارهاي همسرتان ندارد و او هر چقدر هم تلاش مي کند تا شما را قانع کند که دوست داشتنش واقعي و باثبات است، فايده اي ندارد و آرامش شما موقت و لحظه اي است و با دور شدن همسرتان دوباره ناآرامي و نگراني به سراغتان مي آيد.
معمولاً برطرف شدن اين خصوصيات فقط با گذشت زمان امکان پذير نيست و بايد از يک روان کاو يا روان درمانگر تحليلي کمک بگيريد؛ چرا که اگر در پي گرفتن کمک حرفه اي و تخصصي برنياييد، نه تنها آرامش نخواهيد داشت بلکه همان طور که گفته شد فرزنداني بدبين نيز بار خواهيد آورد که مثل شما آرامش ندارند و آن ها هم بدبيني را به نسل هاي بعدي منتقل خواهند کرد.
راه حل قطعي چيست؟
بنابراين راه حل قطعي برطرف شدن بدبيني، شرکت در جلسات روان درماني طولاني مدت است. اما آن چه شايد بتوان در اين جا و در مجال اين مطلب آورد اين است که بدبيني از اعتماد به نفس پايين و قبول نداشتن خود نشأت مي گيرد. فرد بدبين چون در اعماق ناخودآگاه خود فکر مي کند فردي دوست داشتني نيست يا آن قدر ويژگي جذاب ندارد که براي ديگران جالب توجه باشد، دائم در حال مقايسه خود با ديگران و دور کردن رقيبان از صحنه و نگراني براي از دست دادن آدم هايي است که دوست شان دارد. اگر فرد خودش را باور داشته باشد، خود را همان طور که هست مي پذيرد و براي زيباتر و جذاب تر به نظر رسيدن تلاش هاي وسواس گونه نمي کند. شما هم اگر بتوانيد به اين باور برسيد که حتماً ويژگي هاي مثبت و قابل توجهي داشته ايد که همسرتان بين آن همه دختري که در فاميل و در شهر وجود داشته، شما را انتخاب کرده است و اگر واقعاً اورا باور داشته باشيد، بيشتر به او اعتماد مي کنيد.
مانع صميميت نشويد
فراموش نکنيم که بدبيني هاي مداوم و چک کردن هاي مکرر هم مانع صميميت و دوست داشتن مي شود و هم باعث آزردگي و خسته شدن طرف مقابل! خيلي از مواقع همسران افراد بدبين به آن ها خيانت مي کنند، به اين دليل که آدمي توان تحمل محدودي دارد و اگر با وجود تلاش براي ايجاد اعتماد، نتواند محبت لازم را از همسر دريافت کند، يا به اين زندگي خسته کننده خاتمه مي دهد يا ممکن است همان اتفاقي بيفتد که افراد بدبين از آن مي ترسند، يعني علاقه مند شدن همسر به کسي ديگر وترجيح دادن ديگري به او.