سلام من ده ساله ازدواج کردم یه پسر شش ساله دارم که خیلی حساس وعصبیه چند ساله اول زندگیم تا دوسالگی پسرم شوهرم خیلی خوب ومهربون بود هیچ مشکلی نداشتیم تااینکه شوهرم با یه خانومی که شوهرو بچه داشت رابطه پیدا کرد هرچیم بهش میگفتیم قبول نمیکرد گردن نمیگرفت تا اینکه ازشوهرش جذا شد بچشم شوهرش گرفت ازش شوهرمم ارتباطشو باهاش قطع کرد شوهرمو آلوده مواد کرد زنگ میزد تهدید میکرد باعث ناراحتیمون شده بود همش ناراحتی ودعوا تااینکه برای باردوم ازدواج کرد خانومه بازم بچه دارشد ولی ول نمیکنه خانومه همش زنگ همش پیام شوهرمم جواب نمیده یه مدت بازشروع میکنه باهاشم حرف میزنیم میگه دنبال دردسر نگردید بخدا دیگه خسته شدم تا کی تحمل کنم دوست ندارم پسرم وسط بمونه به خاطر اون تحمل میکنم جدیدن هم افسرده شدم حوصله هیچ کاری رو ندارم چیکارکنم دوس ندارم زندگیمو ببازم خیلی صبر کردم