سلام
من پنج سال ازدواج کردم و الان باردار هستم همسرم منو خیلی دوست داره و اینو هم خودم میدونم هم خانواده هامون ولی کلا فرد بیخیالی هست و به بعضی مسایل خیلی حساس مثلا الان که من باردارم و خیلی شبا رو بخاطر مشکلاتم خانه مادر هستیم از ساعت یازده و نیم یا دوازده زودتر برای شام نمیاید و در طول روز هم خیلی با من تلفنی حرف نمیزند و هر وقت بهش میگم به من بیتوجهی میگه تو فقط غر میزنی این یک مشکلم هست و مشکل دیگر من اینه که اون به حرفهای پدر و مادر من بسیار حساس است و همش از پشت سر به انها فحشهای بد میدهد و قبلا در مقابل انها کاملا با احترام بود ولی الان در رویشان نیاز اندکی بی احترامی میکند و جوابشان را میدهد ولی وقتی عین همین حرفها رو خانواده خودش میزنند اصلا ناراحت نمیشود و میگوید زن و مرد با هم فرق دارند عروس از قدیم توسری خور بوده و داماد مقدم بر همه و تو حق اعتراض نداری
من هم کاملا با احترام با خانواده همسرم برخورد میکنم و کاملا صمیمی بلکه اونم یاد بگیره ولی فایده ای نداره
و نکته دیگه اینه که من هیچ وقت بدی های شوهرم رو به خانواده ام نگفته ام و اونو بهتز از خودش نشون دادم و اون بهم میگه چرا این کار رو کردی من میخوام همه بدونن من واقعا چه جوریم
و خانواده همسر من کاملا از من راضی هستند و با من مشکلی ندارند
دقیقا حرفهایی که پدر من میزنه و همسرم ناراحت میشه مامانش میزنه و اون اصلا ناراحت نمیشه اگرم من مقایسه کنم میگه زن و مردفرق دارن
ببخشید خیلی طولانی شد
من چکار کنم از حساسیت همسرم نسبت به پدر و مادرم بکاهم واینکه اون جلوی من از پشت. سر فحشهای بد نده و تهدید نکنه احتراما رو بالاخره میشکنم و اون ذاتا ادمه نترسیه و ترک هم هست؟