سلام. حالم خیلی بده اصلا باشوهرم رابطه ام خوب نیست
شوهرم یه چیزه بی دست وپاست بی سرزبون فک میکنم پیش همه دارم تحقیرمیشم اصلا دوسش ندارم
خیلی داغونم من به هیچ ارزوم نمیتونه برسونه
من عشق ماشین عشق موتور اون حتی رانندگی بلد نیست خیلی داغون میشم پیش اقوام تحقیرمیشم
اصلا نمیتونم بهش پایبندباشم
یه پسردوساله ام دارم
میگه به یه مرد به پولش نگاه نکن به عقلش نگاه کن حالا من این نه عاقله نه پول داره به چیش دل خوش باشم
شوهرم ساده است نمیتونه حرفاش وبجا بزنه خیلی چیزا روبلدنیست خیلی عذابم میده خیلی
من سی شوهرم سی وسه
اون موقع سر لجبازی باخانواده ینی یه جوری مجبور شدم وقتیم که جواب دادم به فکرجدایی بودم چون میدونستم این نیمه کامل کنندیه من نیست
وقتی واردزندگی میشی مث باطلاقه ادم هرچی بیشتردست وپامیزنه بیشترفورو میره الان میدونم طلاق امکان پذیرنیست خیلی عذاب میکشم نمیدونم چیکارکنم