سلام .من ۵ساله که ازدواج کردم.تو این ۵سال خیلی کم شاید به تعداد انگشتان دست با شوهرم باهم رفتیم به رختخواب تا بخوابیم.همیشه میگه خوابم نمیاد وتا ۵صبح بیداره.من خیلی ناراحتم احساس بدی نسبت به همسرم دارم وفکر میکنم دیگه برام مهم نیست.نصفه شب باید با دعوا وگریه بگم بیا بخواب.صبح باید صبحانه امو تنها بخورم چون خوابش میاد.در کل از شوهرم فقط چندتا چیز میدونم تلوزیون.خوردن سیگار کشیدن بیرون رفتن بیش از اندازه وخواب بی موقع.اصلا هم مقید به مسایل دینی مثل نماز و... نیستند.خسته شدم وپشیمون از ازدواج با ایشون .خیلی تلاش کردم با نامه ویا با خانواده اش وبا خودش مستقیم اما درست نمیشه.ادم بی مسولیت وبی اهمیتیه.در واقع همه رفتاراش رو در پدرشون هم دیدم.چه کنم ؟ادامه زندگی برام سخته