سلام.خسته نباشید.من یه مشکلی با خانواده همسرم دارم که با این که هیچ مشکلی با خود همسرم ندارم حس میکنم داره رو رابطم باهاش تاثیر بدی میذاره.اگه کمکم کنید ممنون میشم.
من 3ساله ازدواج کردم ما از دو شهر مختلف از یه استانیم.مادر همسرم مریض هستش از دوران عقدم به خاطر مریضیش خیلی بهش میرسیدم همیشه هم خونوادم به همسرم سفارش میکردن که هوای مادرشو داشته باشه.فکر میکنم همین باعث شد بیش از حد همسرم بهش وابسته بشه.من هرکاری از دستم بر میامد انجام میدادم ولی خانواده کاملا بی تفاوت و بی مسوولیتی هستن.تو تمام مشکلاتشون همسرم درگیره ولی اگه مشکلی برا خودش پیش بیاد انگار اصلا خانواده نداره.مثلا تو جشن عروسبم اصلا خبر مشکلات پسرشونو نداشتن حتی کادو ندادن.بعد عروسی مادرش به زور اومد خونه پسرش بازم کادو نداد.تو دوران بارداریم با همون حالم همیشه هرچی میخواستو براش فراهم میکردم اما بعد به دنیا اومدن بچم حتی یه زنگم بهم نزد خودم رفتم پبشش باز کادو به بچه نداد هیچ خودشو زد به مریضی و خواب.بعد اون بدون هیچ مشاجره ای تصمیم به قطع رابطه گرفتم الانم که بچم 7ماهشه اصلا دیگه ندیدنش و حتی زنگم نمیزنن از حال نوشون بپرسن اما شوهرم همیشه خونشون میره و بازم تمام نیازاشونو رفع میکنه.
این خیلی اذیتم میکنه که انگار فقط پسرشون باشه کافیه.بازم اگه مشکلات مربوط به خودم تحمل میکردم ولی رفتارشونو با بچه 10 روزم نتوتستم تحمل کنم.از طرفب اصلا نمی تونم تحمل کنم که شوهرم با این وجود باز به خونوادش میرسه.وحتی برای همه کارای زشتشون توجیح میاره.همین باعث شده حتی وقتی بهم محبت میکنه گاهی حس بدی بهش دارم.اینم باید ذکر کنم که 2تا برادرشوهرم دارم که به دلیل میایل مشابه همسر هردشون تقاضای طلاق دادن و هردو 1ساله که درگیر دادگاهن.خواهشا کمکم کنید من در مورد همسرم و خانوادش چیکار کنم؟