با عرض سلام و خداقوت خدمت کار گزاران الله
سوالم درباره ی دختر 9 ساله ام می باشد:
1. از سن سه سالگی مشاهده می کردم که بعضی اوقات خودش را برهنه کرده است. و بنده با نشان ندادن حساسیت، و گفتن اینکه:مامان جان بیا لباستو بپوشونم سر ما میخوری. از اون فضا دورش کردم.در سن 5 سالگی اگر کنترل نمی شد،با همسناش لخت میشدن.که با وجود کنترل غیر مستقیم بنده این کار یک بار اتفاق افتاد،بنده سر نماز بودم که دیدم صدایی نمیاد، سپس وارد اتاق که شدم دیدم دخترم با دوستش زیر پتو هستن و لخت.من در آنجا هم از دعوا پرهیز کرده و لباساشو پوشوندم.بعد رفتن مهمان خیلی باهاش حرف زدم.از خطرات گفتم.از کارایه نادرست...ولی چند ماه قبل(8ساله بود) در حیاط مجتمع در جایی پنهانی با دوستش عورته همدیگر را بهم نشان داده بودن. و بهم مثلا شیر داده بودن( از طریق سینه)
بنده در طول چند سال خیلی باهاش حرف زدم.قصه گفتم..جاهای خصوصی بدنشو توضیح دادم.نمایش اجرا کردیم، که اگه کسی بهش گفت بهم نشون بده چیکار کنه..ولی هیچ فایده ای نداشته و دوباره اگه در فضاش قرار بگیره همون کارارو با پیشنهاد دیگری انجام خواهد داد.همانگونه بنده فکر میکردم الان دیگه بزرگ شده و فهیم شده و انجام نمیده، ولی باز کرده بود.
خیلی خیلی افراطی تحت تاثیر همکلاسی و دوستانشه، و بنده با اینکه همه ی مسائله دینی را به صورت خیلی جذاب و شیوا برایش بیان، نمایش و به عنوان الگو همیشه خود بجا می آورم ولی دخترم کسانی رو که انجام نمی دن برایم مثال میزنه...
اگه توضیحات کامل نبود بفرمایید تا ذکر کنم.
ازتون خواهش میکنم نگرانی یک مادر را درک کنید و راهنماییم فرمایید.
بنده 23 ساله هستم. و در حال تحصیل در مقطع ارشد در رشته ی مشاوره تربیتی در جامعه الزهرای قم می باشم.( علی رغم اجرا کردن دانسته هایم برای تربیت دخترم باز فایده ای نداره.و 24 ساعت باید کنترل شود. گویا در ذاتش این بی عفتی نهفته است)اگر مردی بیاد( محرم:عمو.دایی) خونمون همش دوس داره پیشش باشه و بغلش باشه، وقت بوس کردن به لباش نگاه میکنه..خلاصه درباره ی دخترم اوضاع وخیمه.
2-مشکل فقط بالایی نیست.
دخترم به شدت حواس پرته تذکراتی که می دم یادش میره.با اینکه کم تذکر میدم.هیچوقت بهم دروغ نمیگفت.اگه کار زشتی هم انجام می داد باز راستشو تایید میکرد.ولی الان دروغ هم میگه.بنده اصلا تهدیدش نکردم.ولی به طور مثال:چون بره بازی کنه، میگه مشق ندارم. یا به خواهرش یاد می ده که به مامان نگو فلان کار را انجام دادیم.. ( خواهرش4ساله است. و مشکلاتی که بیان شد را ندارد. ) با اینکه بنده صدها بار برایش با متدهای مختلف توضیح دادم که مادر از هرکسی نزدیکتره، عیبه آدم رو میپوشونه، و راهنماییت میکنه، ولی باز انگار نه انگار
3-همه یه کارهایش را به کندی انجام میده.خلاصه ی کلام بیش از حد تنبله.در مدرسه از نوشتن ها جا می مونه.
نکته:لازم به ذکر است که دخترم دوست ثابتی نداشته. و همیشه متفاوت بوده.( دوستاش بستگی به محل زندگیمون داره که هر سال متغیره ).
همسرم هم 35 ساله و روحانی می باشند.
بعضی مواقع از شدت نگرانی ام با خود می گویم، کاش نداشتمش. حتی وقتی میخوام بوسش کنم دوس داره لباشو ببوسم.و بنده نادیده می گیرم و پیشانی یا گونه هاشو می بوسم.دارم از این اوضاع از این همه نگرانی دق می کنم.