سلام قبل عید بخاطر حرفای الکی و بهانه های جاریم بینمون بحث پیش اومد که توی این بحث درصورتی که خانواده شوهرم و خواهرشوهرم کاملا میدونستن حق با منه طرف جاریمو که دختر داییشون میشه رو گرفتن و به من بد وبیراه گفتن که شوهرم جلوی همشون وایستاد و پشت من رو گرفت چون خودش میگفت ذات دختر دایی من بده و تقصیر اونه و کاملا حقیقت براش روشن رود چون جاریم بین منو همسرمو داشت واقعا خراب میکرد از طریق دادن شماره من به پسرا و شماره همسرم به دخترا؛تا اینکه قطع رابطه کردیم با جاربم و خواهرشوهرم ولیچون مادرشوهرم بزرگتر ما بودن فقط با اونا رفت و امد داریم حالا خواهرشوهرم به خمسرم پول داده قرضی که از دلش در بیاره ولی من هنوز حرفای زشتی که با من زد و گناه منو شستن دلخورم و بادم نمیره حرفاشو ولی همسرم چون باردارم میگه من همین یک خواهرو دارم فراموش کن همه چی رو بخاطر من حالا بگین چه کار کنم در صورتی که اصلا دلم نمیخواد دوباره با اونا رفت وامد کنم چون واقعا من باهاشون خوب بودم مستحق من نبود اون همه بی حرمتی