30 سالمه. همسرم 38 ساله.
بعد از 4ماه عقد در شرف طلاق هستم.
همسرم همه تلاشهای منو مبنی بر بهبود رابطمون گذاشت روی اینکه تو خراب کردی. چون من متوسل شدم به ریش سفیدی مادرش و دایی خودم..
و او گفت با این کار همه چی رو خراب کردی. مادرش که با خشن ترین لحن منو از خونه بیرون کرد و همسر من هم که اصلا پاسخ دایی منو نداد نه تلفن نه پیام.
و حاضر نشد در هیچ جمعی حاضر شه تا کسی اختلافهای مارو بشنوه و راهی مشترک در پیش بگیریم.
دلم میسوزه برای طلاقی که با چندتا اختلاف سلیقه و نه اختلاف اساسی داره اتفاق می افته. من هنوزم دوست دارم همسرم تلاشی برای وصل کنه و او هیچ اقدامی نمیکنه. چطور تبعات طلاق رو سپری کنم؟ شبها خوابهای وحشتناک می بینم.
در محل کار و فامیل و دوستام آبروم رفته..
چه کنم با این مساله؟