سلام،من ی کمی بیشتر از دیگران ابراز محبت نسبت به شوهرم دارم ولی ایشون خیلی کم ابراز میکنند مخصوصا ابراز در گفتار خیلی کمی دارند،خیلی خودش رو مشغول ب کار میکنه من از این جوهره ی مردونگیش راضیم ولی اکثر اوقات اگر محل خوابمون زمان های زیادی از هم دور باشه فقط بخاطر اینکه واقعا شبا ک خیلی خسته اس واقعا راضیه جدا از هم بخوابیم،عاشق فرزندمونه ،ولی دقت رو احساسات زنانه نداره،من در کنارش ،حتی حضورش تو خونه آرامش دارم،بارها بارها براش نامه نوشتم توقعاتم و خواسته ها و گلایه هامو تو تمام مسائل براش نوشتم ،ولی ایشون نامه ها رو میخونه اما درباره موضوعش صحبتی نمیکنه یا خیلی تغییر رفتار احساس نمیکنم؛با خودم میگم یعنی من هیچ مشکلی ندارم چرا یکبار اون خواسته ای یا نامه ای نداره؛من همه لحاظه تمکین میکنم؛خیلی اوقات دوست دارم بتونم جوری رفتار کنم که حداقل دغدغه جدایی از منو رو داشته باشه ویا حداقل ابراز کنه ،از اینکه با در کنار قرار گرفتنش آروم میشم از اینکه با وجود مشکلات زندگی بازم همیشه همیشه من دنبالش بودم کمی دلخورم،آرزوم این شده ک با چی میتونم این وابستگی و ابراز محبتمو کم کنم؟شاید فرصتی به ایشون نمیدم،من هفتاد درصد بهش اعتماد دارم شش سال ازدواج کردیم ولی الان چند وقتی شک کردم بهش ؛دارم اذیت میشم حس زنانه ام میگه شاید پای کسی در میونه،دوست دارم دائم گوشیشو چک کنم ؛دوس دارم ساعت و زمان کارشو برام توضیح بده ک برخلاف شخصیتش این کا رو نمیکنه،ساعت کارش نظم نداره،با خودم میگم تو ترافیک گیر کرده بودم شاید بهانه اش،این مسائل تو ذهنم میچرخه خیلی هم دوستش دارم و خودمو سرزنش میکنم که مردی که دنبال کاره این برچسبا بی انصافی در حقشه،بخدا دیونه شدم ؛آخ تقصیر خودشم هست ،چرا هیچ وقت گلایه ای نداره انقد بی دقته؟کمکم کنید من چطوری میتونم خودمو کنترل کنم و محبت کم داشته باشم