سلام.دختری 19ساله دارم دوسال قبل که دانشگاه رفت فهمیدم دوست پسرداره.اوکه قبلا اگرناشناسی زنگ میزدجواب نمیدادبرام عجیب بود.باهاش حرف زدم وگوشیش خراب شددیگه براش نخریدم.اماچندوقت بعددستش گوشی دیدم پیامهای بسیارزننده ای داخلش بودکه تاحالا نشنیده بوددرموردروابط زن وشوهر.بازگوشیش گرفته وتذکردادم که براش خوب نیست اون هم تومحیط کوچک شهرما.امااین گوشی دادنها تاهشت بار تکرارشد.اون پسرروشناختم قبلا برای خواستگگاری دخترم امده وجواب رد شنیده بودچون اصلا باخانواده ماسنخیت نداشت.مدرکش سیکله من وشوهرم معلم هستیم وهمین یه دخترداریم.اماخانواده انها چهارده نفرن.بافرهنگ متفاوت.هرچی به دخترم گفتم انگارنه انگار.گویا تسخیرش شده .بعدش فهمیدم پیامهاتبدیل شده به دیدار.موقع دانشگاه بجای کلاس بااوبیرون میرفتن.چندنفرهم انهارودیده وخبردادندبه ما.خواستگارای مومن وعالی داشت که دخترم به پسره خبرداده واو به انهاگفته که قراره زن من بشه اونها هم بدون اینکه چیزی به ما بگویندپاپس کشیدند.اجازه ندادم درسشوتموم کنه وجلوی دانشگاه رفتنش گرفتم چون میترسیدم ازسادگی دخترم استفاده کنه وکاری بشه که نباید.حالاهنوزدخترم ازغفلت مااستفاده کرده برخی اوقات زنگش میزنه.بخداموندم چکارکنم.دخترم داره افسرده میشه خیلی هم لاغرشده.اگراجازه بدمباهاش ازدواج کنه تومحل آبرومون میره.باوجوداون همه خواستگارخوب که رفتن ودیگه نیومدن وهمه فکرمیکنن خودمون ردکردیم.میترسم هم کسی دیگه که خواستگاری میادجواب مثبت بدیم اما اخرش بفهمن ازاین کارهای دخترم.مشاوره هم چندجلسه بردمش فایده نداشت.شماروبخدایه راه عملی جلوی پام بگذاریددیگه زندگیم داره بخاطراو ازهم میپاشه.شوهرم بسیارلاغرشده وبداخلاق.شبهاجدای ازمن میخوابه که مثلا دخترمون شایدبیشترمنحرف بشه..درضمن به خانواده پسرهم گفتیم امابه حرف خانوادش گوش نمیده.دخترم روتهدیدکرده که اگرزنش نشه خودکشی میکنه.دخترم هم همش میگه اودوستم داره. خخدایاچکارکنم .کمکم کنید