با سلام
شوهرم طلبس..خودمم طلبه ام..قبل از عقد با من جلسات معرفتی با خانم ها میذاش وبا اقایون هم...
ک بعد عقد با من ک ازدواجمون کاملا سنتی بود,تشریح کرد,برام ک دخترا مزاحمش میشدند,ومن اصلا ب چشم جنس مخالف نگاشون نمیکردم وازم گاهی خاسگاری میکردن ومن ذره ذره حرص میخوردم وب من گف حماقته جلسه با خانم ها گذاشتن
منم بهش گفتم ک اصلا راضی نیسم باهاشون جلسه بذاری این بحث های معرفتی رو افراد دیگه هم کار میکنن ک خانمند ارجاعشون بده ب اونا ..
الان ک میخوایم عروسی کنیم واون مشتاق داخل کردن من تو این بحث هاس...ی خانم مجرد رو ک تو این بحث ها خیلی وارد هس رو اصرار داره قبول کنم در حضور من باهاش جلسه بذاره..میگه برای رشد معرفتیت خوبه
من ب فکر تو هستم...ولی توی کلامش ی حالت دلسوزی نسبت ب اون خانم هس ومیگه سوالاشو فقط من میتونم جواب بدم...
وقتی از مشکلای این روابط بهش میگم وعصبانی میشم قاطی,میکنه میگه تقصیر منه فک کردم منطقی هسی دنبال رشدت بودم...
با توجه ب شغل طلبگی شوهرمشوهرم واینکه در برابر مشاوره هاش پولی نمیگیره و تک بودن اون خانم در حضور 2فرد محرم و وارد,بودناش توی بحث های اعتقادی..
ب نظرم امکان مقایسه من با اون برای,شوهرم ک اطلاع از این بحث ها براش مهمه وجود,داره با اینکه الان انکار میکنه...
نمیدونم چی کار کنم...مادرم میگه از هرچی بترسی سرت میاد...ب سوهرت اعتماد,کن بذار جلسه بذاره..ولیبحث اینه من ب خانم های جامعه اعتماد ندارم...تا ب شوهرم...
لطفا راهنماییم کنید واقعا موندم چی کار کنم...ممنون