با عرض سلام و خسته نباشید
بنده خانمی هستم 23 ساله،6ماه هست که با پسر داییم عقد کرده ام و دراین مدت نسبت به خصوصیات رفتاری ایشون شناخت پیدا کرده ام چیزی که باعث ناراحتی من شده لجاجت و غرور ایشون هست و احساس میکنم نظر و عقیده من براشون بی اهمیت هست وبیشتر از خواهرهاشون مشورت میگیرند
برای مثال محل زندگی که قرار است بعد از ازدواج در آنجا سکونت داشته باشیم و خودش مشخص کرده و من آخرین کسی بودم که فهمیدم منزل پدری شون هست. چند باری با ملایمت دلیل مخالفت را گفتم ولی زیر بار نرفتن تا اینکه با قاطعیت تمام گفتن(من تا زمانی که خونه نخریدم همین جا می مونم اگه نمیخوایی میتونی خونه پدرت بمونی) در صورتی که ایشون توانایی رهن یا اجاره خونه را دارن.
ویا تعیین کردن تاریخ عروسی بدون در نظر گرفتن شرایط من روزی رو تعیین کردن که خودشون میخوان در غیر این صورت موکول میشه به سال آینده .
من واقعا نمیدونم چه واکنشی باید نشون بدم حتی در مقابل این حرف ها به نرمی باهاشون صحبت کردم ولی قبول نمیکنن
جدا از این ها چند بار مورد بی مهری و بی توجهی قرار گرفتم که واقعا باعث نا امیدی از زندگی و دل سردی من شده و گاهی به این نتیجه میرسم که این رفتاراشون بعد ازدواج هم ممکنه بیشتر بشه و قطعا شرایط برام سخت خواهد شد
من حتی به جدایی هم فکر میکنم چون از زندگی با ایشون حس خوشایندی ندارم و احساس میکنم در انتخابم اشتباه کردم
خیلی به کمک احتیاج دارم لطفا راهنماییم کنید.