سلام.خواهش میکنم کمکم کنید نمیدونم باید چیکار کنم.خانمی متاهل هستم و برادری دارم که متاهله.برادرم ۳۰ ساله هستن و حدود سه سال پیش با اصرار با خانمی که خانوادم اصلا موافق نبودن ازدواج کرد!علت مخالفت خانواده ام این بود که دختر خانم دو سال از برادرم بزرگتر بود و از نظر موقعیت خانوادگی،اقتصادی و اجتماعی از خانواده ی ما خیلی پایین تر بودن و به اصلاح هم کفو نبون!نهایتا اصرارهای برادرم کار خودش رو کرد و این وصلت صورت گرفت.ما هم از بعد عقد خانمش رو عضوی از خودمون دونستیم و بسیار با محبت و صمیمی برخورد میکردیم.چند ماه بعد هم بچه دار شدن و در حال حاضر دختر ۱/۵ ساله دارن.
مشکل اینجاست که از بعد از تولد فرزندشون عروسمون به شدت رفتارش تغییر کرد.دیگه مهربون نبود و خیلی رفتارش فرق میکرد.ما باز هم با محبت برخورد میکردیم تا اینکه یک روز عروسمون در مهمانی در حال مکالمه ی تلفنی بود که من چندبار نام برادرم رو ازش شنیدم!خوب که دقت کردم دیدم داره به شخص پشت خط که بعدا فهمیدم خواهرش بوده میگه من میخوام از شوهرم جدا بشم و تو این مدت هم دارم بار خودم رو میبندم!شدیدا مضطرب و وحشت زده شدم از صحبتاش!نمیدونم باید چیکار کنم.به خاطر بهم نخوردن رابطشون به برادرم هیچی نگفتم و این در حالیه که جلوی ما قربون صدقه ی برادرم میره و ازش تعریف میکنه!
اوایل ازدواجش هم به برادرم میگفت به من به جای غذا هم طلا بده و برادرم یه عالمه براش خریده ولی الان میترسم که از اولش با برنامه وارد زندگی براذرم شده باشه با توجه به اینکه از نظر مالی هم ضعیف بودن و خانواده ی با فرهنگی نداشته که اگر هم رفاه مالی ندارن لااقل با مناعت طبع بزرگ بشه و بابلند نظری!
مدتی هم هست که به برادرم میگه اگه منو دوست داری بریم حضانت بچه رو به من بده و ۱۰۰ تا سکه به مهرم اضافه کن!که برادرم تعجب کرده گفته حضانت چیه؟این حرفا چیه؟عروسمون گفته مگه منو دوست نداری؟
من که نقشه اش رو میدونم میترسم برادرم همه چیزش رو بیشتر از قبل از دست بده!میترسم اگه بهش بگم چی شنیدم اتفاق بدی بیفته اما اگه نگم بره مهریه اضافه کنه و همه چیزو به زنش ببخشه!بچشون چی میشه اگه جدا بشن؟
به نظر شما همچین زنی اگر بره مشاوره زن زندگی میشه؟یا این زندگی بهتره تموم بشه؟
تورو خدا راهکار بدید که چیکار کنم.