در روانشناسي بحثي به نام «منابع شناخت خود» وجود دارد؛ فرد و يا خانواده براي شناخت خود از سه منبع استفاده ميكند :
1- «اظهار نظرهاي ديگران» [2] كه به آن پسخوراند و يا بازخورد اجتماعي نيز گفته ميشود، و به اين معني است كه فرد و يا خانواده به خاطر تشويق هاي ديگران و روبرو شدن با باز خورد مثبت از سوي جامعه (جو گيري اجتماعي) در تكرار عمل خويش اصرار ميورزد و يا به خاطر نظر نامساعد ديگران و دريافت باز خورد منفي از سوي جامعه، اقدام به ترك عمل خود ميكند
2- «خود مشاهدهگري» منبع ديگر براي شناخت خود است، كه در آن افراد به بازشناسي توانايي ها و ناتواني ها و نقاط مثبت و منفي خود مي پردازند و به آنها ياد داده مي شود كه با تكيه به نقاط مثبت به جبران نقاط منفي منفي خود بپردازند؛ مثلا به شخصي كه فكر مي كند بي پول است پس بيچاره است، ياد داده مي شود كه بي پولي مساوي بيچاره گي نيست، زيرا خيلي از پولدارها هستند كه بيچاره اند و خيلي از بي پول ها هستند كه بسيار با آرامش زندگي مي كنند.
3- «مقايسه اجتماعي» نيز سوّمين منبع براي شناختِ خود محسوب ميشود. يك روان درمانگر براي اصلاح مشكل فرد، زوج، و يا خانواده، بايد سه منبع شناخت خود را در اين ها تنظيم (بالانس) كند. زيرا يكي از عوامل مهّمِ ايجاد مشكل هاي عاطفي و شناختي براي افراد وخانواده ها بهم خوردن تنظيم، توازن وتعادل اين سه عامل است، كه براي بازگشت سلامتي و بسامان شدن، تنظيم دوبارة آنها ضروري است. سهم نرمال و استانداردِ هر يك ازسه منبع، در شناخت خود حدود33% ميباشد، كه اگر يكي از آنها كمتر و يا بيشتر شود آشفتگي و نابساماني آغاز ميشود؛ بعنوان مثال، آدم هايي كه خود مشاهده گري آنها غلبه دارد وسواس هاي فكري وعملي بالايي هم دارند. پس براي اينكه شما طبق فرمودة آية قرآن «وَ نَفسٍ وَ ما سَوّاها»[3] بشويد و شخصيّت معتدل ومتعادلي داشته باشيد، بايد اين سه منبع شناخت خود را باهم مساوي كنيد. البته قابل ذكر است كه مقايسه اي مطلوب است كه نصف درصد ذكر شده شامل مقايسه با پايين تر و نصف ديگر شامل مقايسه با بالاتر شود، چه آنكه اگر انسان فقط خود را با بالاتر مقايسه كند دچار افسردگي و ياس و نااميدي در زندگي مي شود همانطور كه شما اينگونه شده ايد، و اگر انسان خودش را فقط با پايين تر از خود مقايسه كند دچار غرور كاذب و سرخوشي شده و انگيزه براي پيشرفت را از دست مي دهد.