با سلام و عرض ادب. من 8 سال است که ازدواج کرده ام و اکنون به اصرار شوهرم بارداری دوم خود را تجربه می کنم. از وقتی باردار شده ام تا اکنون که حدود 9 ماهم شوهرم نسبت به روابط جنسی سرد شده است. و در کل اتاقش را هم که قبلا جدا کرده بود و من را با بچه کوچکم تنها گذاشته بود الان خیلی کناره گیر تر شده است. خیلی از کارهای دو بچه افتاده دوش من. وقتی هم که اعتراض می کنم می گوید بازهم شروع نکن و از یقه ام آویزان نشو. و من مجبور می شوم به خاطر آرامش خانواده سکوت کنم. تمایلی به نزدیکی ندارد.و وقتی هم که دارد از پشت است که من اجازه نمی دهم و مرا متهم به عدم همراهی می کند. و دچار زود انزالی می شود و من فقط استرس را در رابطه تجربه می کنم. بعد از من دلیل زود انزالی اش رامی پرسد. من هم برای آنکه به او و خودم کمک کرده باشم در یک کانال که مسایل زناشویی را مطرح می کند عضو شدم و چند مطلب درباره مسایل نزدیکی دانلود کردم و به او دادم ولی او من را بی تربیت خطاب کرد آن هم پیش فرزندم. نمی دانم چکار کنم درمانده شده ام. در خانه حتی نمی توانم آرایش کنم. یا حتی به او ابراز علاقه کنم مثلاً دستش را بگیرم یا حرف های مهربانانه به او بزنم میگوید این کارها زشت است. و بچه یاد می گیرد ولی تا دلتان بخواهد پیش من و بچه حرفهای رکیک می زند. مدام ایراد می گیرد و عصبانی است. پیش خانواده ام خوب رفتار می کند ولی همین که آنها رفتند شروع به بد اخلاقی با من و بچه می کند. خانواده من در شهر دیگر هستند و خانواده او در این شهر. خانواده اش با من رفت و آمد نمی کنند ولی شوهرم جانش برای آنها در می رود. بهانه شان هم این است که من بدم. در صورتیکه تا کنون هیچ بی احترامی به هیچ کدامشان نکرده و از خانواده خودم بیشتر به آنها مایه گذاشته ام. چند بار سعی کردم غافلگيرانه و با بچه به خانه شان بروم تا کینه و کدورت رفع شود ولی هر بار بیشتر به من بی محلی کردند.طوری که بار آخر با بچه بدون رفتن به داخل خانه شان مجبور شدم در سرما چندین خیابان پیاده برگردم. می خواهم به شوهرم بگویم بیا جدا شویم ولی بچه ها را چه کنم. بدون بچه ها من می میرم.