باسلام خدمت مشاور گرامی مدتیه واقعا از زندگی خسته ام وروحیه ندارم حتی مث قبل به کارهای خونه نمیرسم مشکلاتی که الان دارم توی دوران زندگیم همیشه بوده وخیلی از ناراحتی هایی که دارم بخاطر فکرکردن به مشکلات قبل خونه ای با پدرشوهرخریدیم مشترکا و پولش رو دادیم اما پدرش خونه رو ب نام شوهرم نمیزنه وشوهرم هیچ کاری نمیکنه حتی به زبون خوش و احترام هم اصلا تاحالا به روی پدرش نیورده ومن کنار اونا اصلا ارامش ندارم و چاره ای نداریم بااین وضع باید اینجازندگی کنیم اگر من بارفتار و یا حرف دیگران ناراحت شدم و به من مستقیما توهین کنن شوهرم اصلا براش مهم نیست وبازم میگه باید باهاشون درارتباط باشیم از نوع لباس پوشیدن و اینکه زیاد به ظاهرش نمیرسه واقعا ناراحتم از کارش ناراحتم بااین که دردوران عقد و بعد عروسی لیسانس گرفت اما دنبال کارمناسب نبود من رو هم خونوادش نزاشتن که ادامه تحصیل بدم هنوز هم بخاطر علاقم به درس همیشه حسرت میخورم تا کاری بخوام بکنم انگیزه مو ازم میگیره بااین که از نظرهوش و استعداد خوبم وخودش هم این موضوع رو تایید میکنه پای درد دلم نمیشینه هرچی باهاش حرف میزنم بی توجهی میکنه و کمکم نمیکنه احساس میکنم افسرده شدم واقعا خسته ام شرایط طلاق رو ندارم وگرنه حتماتاالان جداشده بودم من سرحال و شاد بودم ولی الان اصلا حوصله چیزی رو ندارم و توی خودم هستم وشوهرم کمکم نمیکنه که حالم خوب بشه بیشتر کم محلی میکنه یک راهی بهم پیشنهاد بدید کم اوردم