منو همسرم دخترخاله وپسرخاله هستیم چهارساله تو عقدم تا دوتامون درسامون تموم بشه وبعد باخیال راحت بریم سرخونه زندگیمون من متولد مشهدسال 70 ام وشوهرم متولدتهران و71 به خاطر اینکه عاشقم بود و... جواب مثبت بهش دادم تو این 4 سال خیلی اذیت شدم خاله ام قول داده بود که شوهرم هر یکماه ازم سربزنه اما گاهی یکماه به سه ماه واین یکساله همه اش من رفتم تهران ویک هفتع یا بیشتر موندم اونجا شوهرم تک پسر وفرزند آخره و5 تا خواهرشوهر دارم که بسیار وابسته اندبه شوهرم خاله ام خیلی تو خانواده اش رییسه وکلا همه خواهرشوهرام هم توزندگیشون همین طور( زن سالار) اند حالا دخالت تو زندگی وتصمیماتم دارند و هر اتفاقی برای من میوفته یا همسرم خاله ام فوری به مادرم گزارش میده و اعصاب مادرمو خرد میکنه بارها هم ازش خواستم که گزارش نده اما...