از دست رفتارایه شوهرم خسته شدم.من قبله ازدواج دو تا شرط براش گذاشتم یکی ادامه تحصیل ویکی کار.الان 15 سال گذشته ومن دارم ارشد میخونم .بخداذلم کرده.هر چند وقتی یک بار بهونه پیدا میکنه جرو بحث را میندازه.تازه من کلاسام اینترنتیه.یعنی اصلا حضوری کلاس ندارم.که بخواد واکنش نشون بده.شهریشم از جیب مبارکه خودم میدم.خوندنم پایه خودمه.تا اونجایی که بتونم کارایه خونه رو میکنم.1 بچه 13 ساله دارم.نمیدونم والله چیکارش کنم میگم من بخاطر زندگیمون رفتم.رشد کنیم .پیشرفت کنیم.چند وقت خوبه باز شروع میکنه.1 بار میگه بجاش میرفتی سر کار لااقل پولی در میوردی.1 بار میگه تو بری سر کار از راه راست منحرف میشی.موندم والله.من که تا اونجایی که بتونم کارمو ادامه میدم.ولی چرا باید این حرفاباشه.من که کار غلطی نمیکنم.خیلی از زوجین خودشون به همدیگه کمک میکنن تا پیشرفت کنند چه مالی باشه چه فکری.نمیدونم بعضی وقتا دلم برا خودم میسوزه.ادم خوبیه ها ولی....
اکثر وقتام که جمعه میریم خونه پدرو مادرش .فرداشبش باهم بحث داریم.مامانش همش پشت من میگه ولی تو روم خیلی خوبه ها.خونشونم میگیم میخندیم.ولی فردا شب که کلیدومیندازه بیاد تو اصلا عصبیه.کاملا معلومه که پرش کردن.