5سال است ازدواج کرده ایم.همسرم فرزند اول خانواده و تک پسر است و 2خواهر دارد.از ابتدا مادرشوهرم بصورت غیرمستقیم در زندگی و امور ما دخالت میکنند.شوهرم کارهای مادرش به چشمش نمیاید و کافیه من حرفی بزنم،در آخر من خبیث و بدجنس میشوم و مادرش مهربون و مظلوم.جدیدا مادر و خواهر شوهرم به شوهرم توجه زیادی میکنند و ابراز محبت از طریق پیامک.جوری رفتار میکنن که انگار من آدم نیستم و اینا خیلی بهم وابسته هستند در صورتیکه اصلا اینجوری نیست و میخوان بین من و شوهرم فاصله بندازن.فقط از سادگی و احساسی بودن شوهرم استفاده میکنند تا از من و زندگی و بچمون فاصله بگیره و روابطمون سرد شه.دیگه از دستشون خسته شدم،همه دخالتها و اذیت هایی که از اول ازدواجمون کردن جلو چشمام میاد و زجر میکشم