همانطور كه خودتان هم مي دانيد علت و ريشه تمامي اين واكنش هاي شما به كم بودن تحمل و به تعبير روانشناسي پايين بودن آستانه تحريك شما مربوط مي باشد. حال سوال اصلي اينست كه منشأ كم ظرفيتي و حساسيت و عصبانيت شما چه مي باشد؟ با توجه به سابقه خانوادگي و متاسفانه روابط بين والدينتان مي توان گفت تا حدودي الگو برداري از خانواده و مهمتر از آن اقتضاي سن شما مي تواند عاملي مهم و جدي در اين زمينه باشد. البته در كنار اين علت عوامل مختلف جسمى : مانند تغييرات هورموني در بدن و احتمالاً كم خوني و فقر آهن؛ روحى و روانى : مانند كم بودن آستانه تحمل شما؛ محيطى : مانند الگوي نادرست ارتباط والدين با يكديگر؛ اجتماعى : مانند دخالت عوامل خارج از منزل در خانواده شما و غيره مي توانند اين مشكل را ايجاد و يا تشديد كنند كه با هر كدام بايد به گونه اى خاص مقابله كرد. مثلاً يكي از مشكلات شايع در اين سن كم خوني و فقرآهن است كه اين موارد در زود عصباني شدن بسيار تأثير گذار هستند؛ لذا با يك آزمايش ساده خون مي توان فهميد كه بدن از لحاظ مواد مورد نياز در چه شرايطي است و در صورت كم خوني و فقر آهن مي توان با تغذيه مناسب زمينه عصبانيت را از لحاظ جسماني برطرف نمود، زيرا تغذيه نقش مهمي در سلامت جسمي و رواني افراد دارد.
گاهي وضعيت زمينه اي، عاملي براي عصبانيت فرد مي شود و مي توان با تغيير آن، حالت خود را تغيير داد؛ در ادامه به اين موارد اشاره مي نماييم، اما قبل از آن بايد نکته ای مهم را متذکر شویم :
پرسشگر گرامي؛ همانطور كه مي دانيد همه افراد، صرف نظر از سن، جنسيت، زمينه فرهنگي و جهت و نوع كاري كه در زندگي دارند، نيازمند عزت نفس هستند. عزت نفس مجموعه از برداشت ها و ارزيابي ها و تجاربي است كه از خويش داريم و باعث مي شود كه نسبت به خود احساس خوشايند ارزشمند بودن ، يا بر عكس احساس ناخوشايند بي كفايتي داشته باشيم. يكي از ويژگي هاي مثبت كساني كه داراي عزت نفس هستند اين است كه مي توانند خود را محاكمه كنند.آنها با شجاعت تمام گاهي خود را به محكمه مي كشانند و به نقايص و اشتباهات خود اقرار مي نمايند ، بي آنكه احساس ضعف نمايند ؛ چرا كه مي دانند اقرار به خطا اولين گام در رفع خطاست و انكار خطا نتيجه اي ندارد جز تكرار دوباره آن . پرسشگر گرامي اين سوال شما نشان از همان محكمه است و بي ترديد شما داراي عزت نفس بالايي هستيد كه لازم است در جهت حفظ و تقويت آن تلاش نماييد. مهمتر از همه آن است كه شما اين اصل را پذيرفته ايد كه آدمى كم ظرفيت هستيد و دقيقاً به علت همين پذيرش، رفتارهايى متناسب با آن از خود بروز مى دهيد. درمان شما نيز وارونه كردن اين اصل پذيرفته شده است. مثلاً فردى كه ضعف در رازدارى دارد مى تواند تصميم جدى بر راز دارى بگيرد و هرگاه به ذهنش آمد رازى را به كسى بگويد فوراً خود را از آن باز دارد و در صورت تخلف، خود را به نحوى مجازات نمايد و يا از پرحرفى و بيهودهگويى دورى كند وقبل از انجام كار ابتدا فكر نمايد و سپس وارد عمل شود. اگر اين عمل تا مدتى تكرار شود، وضعيت فرد كاملاً تغيير خواهد كرد.تا آن زمان كه شما نتوانيد جاى اين اصل را با اين اصل كه : «من آدمى كم ظرفيت نبوده بلكه رفتارى معتدل و حساب شده دارم» عوض كنيد وضع به همين منوال خواهد بود. اين باور را عوض كنيد، همه چيز عوض خواهد شد. «إِنَّ اَللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ» (سوره مبارکه رعد، آیه شریفه 11)؛ خداوند حال هيچ قومى را دگرگون نخواهد كرد تا زمانى كه آن مردم حالشان را تغيير دهند. در مورد ظرفيت انسان بيان شده که اين ظرفيت دو گونه است :
1. تحول ناپذير؛ برخى از امورى كه غالباً جنبه وراثتى دارند و از مقدمات وجودى شخص مى باشند تا حدى دگرگونى ناپذير يا اندك تحول پذيرند مانند ميزان هوش و ...
2. تحول پذير؛ مانند بسياري از اوصاف اخلاقى. اين مسائل نوعاً حالت اكتسابى دارند يعنى شخص از محيط تربيتى يا با كنش اختيارى خويش شخصيت خود را هرچند به طور ناخواسته و نادانسته چنين پرورش داده است. درمان آنها نيز از طريق كنش متقابل ميسر است كه در ابتداي پاسخ به آن اشاره شد. استاد مطهرى در اين باره مى گويد : در انسان حالتهايى وجود دارد به نام احساسات، هيجانات و تحريكات كه منشأ آن روح و روان آدمى است كه در بعضى افراد به طور قوى و در بعضى نيز متوسط و ضعيف مى باشد و به مجرد برخورد با حادثه تلخ و شيرين آن احساسات و هيجانات از درون آدمى سربرمى آورد و آشكار مى شود؛ منتهى در نهاد انسان چيز ديگرى نيز وجود دارد به نام عقل كه اگر آن احساسات و هيجانات تحت كنترل عقل درآيد مسلماً از افراط و تفريط احساسات كاسته مى شود و به صورت منطقى ظاهر و آشكار مى گردد. در بعضى افراد احساسات و هيجاناتشان تحت كنترل عقل قرار نمى گيرد و در برابر حوادث خارجى به طور سريع و افراطى ظاهر مى شود و يك نحوه بىانضباطى روحى و روانى در آدمى به وجود مى آورد كه قهراً خوب نخواهد بود.