آیا باید پدر و مادر مقتدری باشیم؟
وقتی به عنوان پدر یا مادر دغدغه تربیت صحیح فرزندانمان را داریم میان سیل خروشان اعتقادات و عقاید دست و پا می زنیم و حقیقتا برای یافتن روش درست برخورد سردرگم می مانیم. مثلاً در برابر فرزند خود آیا باید انعطاف پذیر و نرم باشیم یا منضبط و خشن؟ چگونه و چه وقت مقتدر باشیم؟ در چه مواردی می توانیم انعطاف به خرج دهیم ؟ و …
یک روز که با پدرو مادرهای خشک و خشن برخورد می کنیم با فرزندانمان جدی تر می شویم و روز دیگر که از همنشینی با خانواده های مساوات طلب برمی گردیم ناگهان آزادی و اختیار فرزندانمان را دوچندان می کنیم و با این رفتارهای متناقض سبب گیجی و بلاتکلیفی آن ها می شویم.
امروزه بسیاری از اعتقادات تربیتی، بر پایه نگرش دموکراتیک است که در آن والدین و فرزندان دارای ارزش مساوی هستند. شاید این طرز تفکر در برابر تفکرات مستبدانه قدیمی و برای گریز از دیکتاتوری پدر و مادر خوب به نظر بیاید ولی باید مراقب باشیم که به جای یافتن روش مناسب، به اصطلاح از چاله به چاه نیفتیم.
چه بسیارند خانواده های که کودکان خودکامه ای دارند. کودکانی که با خلق،بهانه، خشم و مقاومت بسیار زشتی براهل خانه حکومت می کنند. والدین این کودکان از به کاربردن اقتدار خود واهمه دارند و شاید روش درست استفاده از اقتدار را نمی دانند.
این روزها اغلب والدین متاسفانه به دلیل مشغله زیاد و عدم اختصاص زمان کافی برای تربیت و توجه به فرزندان خود با دادن امتیاز و حقوق نابجا و خارج از محدوده معقول به آن ها، سعی دارند قصور خود را به این روش بپوشانند و شاید احساس می کنند که کوتاهی خود را جبران می کنند. ولی نه تنها کار را راحت تر نمی کنند بلکه سبب احساس نا امنی و در نهایت کم شدن اعتماد به نفس کودکان خود می شوند. بله شاید تعجب کنید ولی یکی از عوامل کاهش اعتماد به نفس، نبودن قانون در خانه و عدم اقتدار ازسوی والدین است.
طرح موضوع حقوق و آراء در خانواده نباید سبب سوءتفاهم شود. برابری حقوق به معنای همسان بودن نیست. والدین باید خوب، مقتدر و با اختیار باشند. نقش اقتدار والدین با ملایمت، ثبات، استحکام، احترام و محبت ایفا شود.
اقتدار به معنی زورگویی، تنبیه و سرزنش نیست و مهم تر این که اقتدار بدون حضور حدود و مرزبندی مشخص در امور، قابل نمایش و تعریف نیست. اقتدار والدین در خدمت یادگیری فرزندان است نه رفع نیاز والدین به زورگویی و ارضای امیال شخصی. اما چگونه به روش درست عمل کنیم؟
تعیین حدومرز: کودکان نیاز دارند که حد و مرزها را بدانند و به واسطه این امر، آن ها از لحاظ جسمانی و عاطفی محفوظ خواهند ماند. کودکان باید به طور دقیق و واضح بدانند چه انتظاری از آن ها داریم. وقتی قوانین رابه وضوح برزبان بیاوریم وعواقب یا به اصطلاح تنبیه های مشخص را که مربوط به زیرپا گذاشتن آن ها هستند آشکارا بیان کنیم، نظم و وحدتی به وجود می آید که سبب آرامش و ایجاد احساس بهتری در محیط خانواده می شود.
می توانید جمع های خانوادگی هفتگی ترتیب دهید و با مشارکت بچه ها، قوانین مناسب و مورد نیاز و پیامد یا پیامدهای زیر پاگذاشتن آن ها را تعیین کنید. بهتر آنست که جمع های خانوادگی با مدیریت یکی از والدین بر پاشود و قوانین را ساده و منطقی وضع، آن ها را به طور واضح تفهیم و پیامدهای تجاوز از مقرارات را واضح و مرتبط با خطای مربوطه معین کنید. مثلا این که بگوییم “اگر بچه دیگری را بزنی یک هفته در خانه زندانی می شوی” یک پیامد نامناسب و البته غیر ممکن است چون شما هرگز نخواهید توانست فرزندتان را یک هفته در خانه نگه دارید وپیامد مناسب برای این رفتار می تواند این باشد که اگر بچه دیگری را بزنی حق بازی را از دست می دهی و مدتی از بازی اخراج می شوی.
*پیامد ها باید کوتاه و مناسب باشند. آموزنده نه کیفردهنده.*
پیامدها را به مقتضای سن کودکان تعیین کنید. دقت کنید که عواقب زیر پاگذاشتن قوانین باید متناسب باقانون مورد نظر و سن و شرایط فرزندان باشد. در اجرای قوانین ثبات داشته باشید.وقتی فرزندان تنبیه را از سر گذراندند و مدت آن طی شد مطمئن شوید که دلایل آن را درک کرده اند. می توانید پس از اتمام زمان تنبیه با کودک صحبت کنید و بخواهید توضیح دهد که پیامد چه عملی را تحمل کرده است و با محبت او رابه رفتار صحیح تشویق کنید.مثلا بگویید: من میدونم که این بار عاقلانه رفتار می کنی یا می دونم که می تونی با دوستات مهربون تر باشی.
رعایت احترام و محبت در اقتدار به این معنی است که در تمام مراحل چه زمانی که فرزند شما قانونی را زیر پا گذاشته است و چه زمانی که پیامد مربوطه را تحمل می کند لحن شما و البته رفتارتان باید توام با احترام و محبت باشد؛ احترامی که به شخصیت انسانی او لطمه نزند و محبتی که او را پس از تحمل پیامد، باز به سوی شما جذب کند. اگر تاکنون خانواده ی قانون مندی نبوده اید باید با آهستگی و پیوستگی اغاز کنید. تمام مشکلات یک شبه حل نخواهد شد.