شلختگی انواع و اقسام دارد که برمی گردد به ویژگی های شخصیتی و خلقی فرد یا به الگویی که در آموزش شلختگی به او نقش داشته است. به عنوان نمونه بعضی ها ظاهرشان مرتب و آراسته است ولی اتاقشان به هم ریخته و نامنظم. دکتر رزاقی درباره این افراد می گوید: «گاهی نقش های اجتماعی می تواند افراد شلخته را مجبور به رعایت بعضی چیزها کند.
به عنوان نمونه فرد استاد دانشگاه است و ناچار است با ظاهر آراسته در محیط کارش ظاهر شود ولی وقتی وارد دنیای فردی خودش یعنی خانه می شود، باز خود واقعی اش بروز می کند و رفتارهای شلخته وارش را ادامه می دهد. گاهی هم بعضی ها برای جلب توجه و تایید گرفتن از گروه، پوشش خاصی را انتخاب می کنند چون می دانند اگر نامرتب باشند گروه آنها را تایید نمی کند بنابراین مجبورند با خودشان بجنگند و آراستگی ظاهر را رعایت کنند اما این آراستگی آنقدر درونی نشده که به زندگی شخصی و خانه آنها هم بسط داده شود.»
از طرف دیگر شدت و ضعف شلختگی یک فرد، بستگی دارد به میزان تحمل خانواده و اطرافیانش: «به عنوان نمونه برای یک خانواده ریخت و پاش اتاق یا آشپزخانه در حد یکی، دو روز قابل تحمل است ولی بیش از این مدت، معنی شلختگی می دهد یا برای یک خانواده دیگر مرتب نبودن ظاهر و لباس، عادی است در حالی که برای خانواده دیگری این یک فاجعه محسوب می شود.» این موضوع یعنی شلختگی نسبی است و همین تفاوت تعریف خانواده ها از نظم و بی نظمی، باعث می شود که بعضی از افراد تازه بعد از ازدواج از طرف همسرشان شلخته خطاب شوند چون قبلا رفتارشان مورد تایید خانواده بوده و به آن عادت کرده اند ولی همسرشان این رفتار را شلختگی می داند.
چرا شلخته ایم؟
«مشاهدات کلینیکی نشان داده که افراد شلخته حتما در خانواده خودشان یک فرد شلخته داشته اند. به عنوان نمونه خاله یا عمویی شلخته بوده ولی بچه با او تماس چندانی نداشته که رفتارش را از طریق یادگیری کسب کند؛ پس شلختگی می تواند ارثی باشد هرچند که هنوز ژن مخصوصی برایش یافته نشده است. یکی دیگر از دلایل شلختگی می تواند مشاهده باشد؛ یعنی به عنوان نمونه پدر شلخته است و کودک رفتارهای او را مشاهده می کند و از آنجا که بیشتر انسان ها متمایل به راحت طلبی اند، کودک ترجیح می دهد از پدرش الگوبرداری کند تا از مادرش که منظم تر است، بنابراین مسواک نمی زند، لباس هایش را جمع نمی کند و... یادگیری هم یکی دیگر از عوامل موثر است یعنی رفتار شلختگی بر اثر تکرار اتفاق می افتد. به عنوان نمونه بچه از اول لباس هایش را می ریزد و جمع نمی کند و کسی هم به او چیزی نمی گوید. همین رفتار به تدریج تبدیل به عادت می شود.» اما به وجود آمدن رفتار شلختگی علت های دیگری هم می تواند داشته باشد.
گاهی اوقات فرزندان خانواده های منظم و سختگیر هم شلخته می شوند. دکتر رزاقی اسم این نوع بی نظمی را شلختگی وارونه می گذارد. در بعضی خانواده ها تحکم و زورگویی پدر و مادر برای رعایت نظم و تکرار پیام های کلا می متوالی فرد را وادار به مقاومت می کند و در او نوعی شلختگی به وجود می آورد. در بعضی از موارد هم فرد از ابتدا شلخته نیست ولی به خاطر شرایط خاصی دچار این رفتار می شود. بعضی ها در بحران بلوغ به دلیل میل به استقلال در مقابل نظمی که خانواده روی آن تاکید دارد مقاومت می کنند. به عنوان نمونه نوجوان نمی گذارد مادرش اتاقش را منظم کند و می گوید این طور راحت تر است. سپس این رفتار به شکل عادت در می آید و فرد در باقی زندگی اش شلخته می شود.
«وقتی دامنه شلختگی به روابط اجتماعی کشیده شود می تواند تاثیرات مخربی روی شغل و ارتباطات شخص بگذارد. به عنوان نمونه بوی عرق بدن یا بوی بد دهان فردی که به نظافت شخصی اش اهمیتی نمی دهد باعث دوری افراد از او و کاهش روابط اجتماعی اش می شود.
ضمن اینکه شلختگی و بی نظمی در محیط کار می تواند تحقیر و تمسخر از سوی همکاران را به دنبال داشته باشد و همچنین باعث عدم اعتماد مافوق به فرد نامنظمی می شود که کارهایش را به موقع انجام نمی دهد. این عدم اعتماد اعتبار حرفه ای فرد را زیر سوال می برد و در نتیجه در پست های مهم و کلیدی از این افراد استفاده نمی شود و همین موجب کاهش اعتماد به نفس آنها خواهد شد. در زندگی شخصی هم اگر شخص همسر صبوری داشته باشد که ریخت و پاش و بی نظمی اش را تحمل کند مشکلی پیش نمی آید ولی اگر معیارهای نظم برای همسرش متفاوت باشد زندگی آنها توام با تنش، دعوا، تحقیر و سرزنش خواهد بود.
ضمن اینکه به دلیل عدم رعایت نظافت شخصی در روابط زناشویی آنها هم معمولا مشکلاتی پیش می آید و میل همسر به برقراری رابطه کاهش پیدا می کند. این سردی جنسی به تدریج از دفعات برقراری رابطه زناشویی می کاهد یا باعث شکل گیری روابط عاری از شور و شوق و از سر اکراه خواهد شد.