با سلام و خسته نباشید خواهشا پاسخ بدهید، خیلی ناراحتم.من دو سال ازدواج کردم خانواده شوهرم خیلی لوس هستن هر چیزی خیلی بزرگنمایی می کنن مثلا اگر خواهر شوهرم سرما بخوره می گن وای داره میمیره،از این چیزها خیلی دارن من دیگه حوصلشون ندارم اگر اتفاقی هم بیافته زنگ می زنند به شوهرم که ما فلان و فلان داشتیم میمردیمو از این چرت و پرتا تا اینکه پارسال واقعا براشون اتفاق بدی افتاد و پدر شوهرم فوت کرد،اینقدر الکی عجز و ناله می کردن که الان که واقعا اتفاق بدی افتاده واله می کنن باورم نمی شه ،حالم بد می شه گریه می کنن الان یک سال هم گذشته و حتی وقتی همسرم هم گریه می کنه می خوام خفش کنم اصلا دوست ندارم برم خونشون و باز گریه کنن. دیگه می ترسم حرفی بزنم ناراحت بشن نمی دونم چیکار کنم ،چطور با این احساس کنار بیام، لطفا کمکم کنید.