من یک سالونیمه عقد کردم، همسرم منو دوستداره
اماخیلی به خانوادش وابسته است و وقتی بحثی دعوایی میکنیم میره واسه خانوادش تعریف میکنه و منو جلوی اونا بدمیکنه-نمیدونم چیکار کنم،
هشت سال اختلاف سنی داریم،
چندروز پیش وقتی سرمسئله ای بحث کردیم،بهم گفت تا مطمئن نشم بدردهم میخوریم یا نه عروسی نمیگیرم،تازه آشتی کردیم فعلا باهم خوبیم- اما از آیندم میترسم
حالا سوال من اینه که من چیکارکنم؟رفتارمو میگم، چه تصمیمی بگیرم
راهنمایی کنید لطفا