باسلام
ازنظرخودم نه شوهرم،همسرم در دوران عقد و عروسی جدا از مسئله عاطفی و احساسی، ازنظر رسم و رسومات و خرید آنچه عرف خانواده ام بوده،کوتاهی کرده و از یاداوریشون احساس بدی دارم
مخصوصا حالا که خواهرشوهرم عقد کرده وقتی ا خودم مقایسه میکنم حس خیلی بدی پیدا میکنم
قبلا گاها به همسرم گلایه میکردم ولی حالم که بدتر میشد اوضاع هم بدتر میشد حالا دیگه باهاش درمیون نمیزارم و فقط بارها وبارها اتفاقات رو تو ذهنم تکرار میکنم و بعضی اوقات احساس میکنم دارم منفجر میشم
از نظر عاطفی و احساسی هم وضع بهتر نیست و وقتی اختلافی بینمون ایجاد میشه سکوت میکنه و مثل غریبه برخورد میکنه و حرفهای دلسرد کننده میزنه گاها حرف طلاق رو پیش میکشه و اجازه دیدار باخانوادم و دوستانم را نمیده درحالت عادی هم با اما و اگر اجازه میده
بیشتر از یکساله ازدواج کردیم و دوسال هم عقد بودیم
تواین ٣سال و اندی از مشکلاتم با کسی حرف نزدم و خیلی چیزارو مخصوصا تو دوران عقد رفع و رجوع کردم
چطور مشکلم را حل کنم؟
لطفا کمکم کنید