سلام خداقوت ممنون ازشمابزرگواران که وقتتون رابرای مامیذارید ی مشکلی داشتم ممنون میشم راهنماییم کنید ما ی اشتباهی کردیم ودخترم رادر سن 13سالگی به نامزدی پسرعموش درآوردیم ودر16سالگی عقدازدواج کردن متأسفانه بااین حال که دامادم ی فرد مومن ومذهبی بامشکلات زیادی مواجه شدیم اون میخواست که دخترم راهمونطورکه میخواست باربیاره وبه قول خودش اشتباهات اونودخترم تکرارنکنه آخه ازدخترم 10سال بزرگتربودگیرمیدادعکس عروسی لازم نیست لباس راحتی توخونه نپوش مبل اضافه است وکلی حرفای دیگه که باعث شددخترم کلی دلش بشکنه ودرطی 4سال زندگی دوباربرگشت وباراول9ماه نرفت به اصرار بزرگای فامیل باگریه برگشت وبعداز2سال الان 6ماه برگشته ودیگه راضی نمیشه برگرده تواین 6ماه متوجه شدیم ازقبل باپسری رابطه تلفنی داره وپسره وعده ازدواج داده نمیدونم چیکارکنم؟درطی این 6ماه منم درکناربچه هام خوابیدم وشوهرم تواتاق تنها مونده رابطم باشوهرم سرد سردشده آخه اونم قضیه تلفن رامیدونه وخیلی ناراحته از ی جهت بخاطربرادرش وشراکت بابرادرش ناراحته نمیدونم بایدچیکارکنم الان دوساله بخاطر این بچه هامستاجرم آواره شدم چون دامادم پیش خودمون زندگی میکردبهونه اوردچون شما پیش مایید خانم سرپیچی میکنه میخواست ببره مستاجری شوهرم گفت بچه است شوهرش تا12شب بیرونه بذارباباش بیاد پیششون هرکاری کردیم ولی زندگیش نشد زندگی منم توخطره همش بحث شوهرم میگه چون بهش وعده ازدواج دادن راضی به زندگی نیست اینقدرمیمونه تاعاقلانه تصمیم بگیره حالابااین اوصاف برای دخترم وزندگی خودم چیکارکنم میدونم نیاز به مشاوره داریم ولی پام راعمل کردم نمیتونم راه برم ممنون میشم جوابم رابدین لطفتون رافراموش نمیکنم خدانگهدار