دختری هستم23ساله.حدود سه سال و نیمه ک توی عقد هستم.چون خودم دختر نجیب و از خانواده تقریبا مذهبی هستم وبا جنس مجالفی در ارتباط نبودم در طی مدتی ک همسرم ب خاستگاریم اومده بود یکی از سوالاتم از ایشون رابطه داشتن یا نداشتنشون با جنس مخالف بود.ایشون درمراسم خواستگاری گفتن ک با هیچ جنس دختری رابطه نداشتن.سه ماه بعد از عقد متوجه شدم درطول دوران مجردی دوست دختر داشتن.طوری رفتار کردم ک همسرم متوجه بشه ک من متوجه دروغگوییش شدم ولی مطلب رو باز نکردم اما هنوز یکسال از عقدمون نگذشته بود ک متوجه شدم با دختری دوسته.من زندگیم رو برپاییه صداقت و اعتماد متقابل بنا کرده بودم و از این کار همسرم شدیدا ناراحت شدم اما ب هیچ عنوان نگذاشتم ک خانواده خودم و همسرم چیزی بفهمن.ازش خواهش کردم ک این رفتارهای نادرست رو کنار بذاره و اگه مشکلی در زندگیمون وجود داره بازگو کنه تا با عقل هم و مشورت گرفتن از مشاور اون موضوع رو حل کنیم اما همسرم هیچی نمیگفت و منکر دوستیش با دختر میشد.من شماره اون دختر خانوم رو داشتم اما ترجیح دادم ک باهاش تلفنی صحبت نکنم.حداقل برای از بین نرفتم آرامش خودم.موضوع اصلی اینجاست ک سه ماه بعداز خیانت همسرم و متوجه شدن من بازفهمیدم ک با اون دخترخانوم رابطه داره.این بار با دخترخانوم تلفنی صحبت کردم واون گفت ک 8-9ماهی هست ک با همسرم ارتباط داره واون هم شوهر داره.این بار خانواده من ازموضوع خیانت کاری همسرم اطلاع پیدا کردن چون رفتارهای مشکوک زیادی رو ازش دیده بودن.مثلا یواشکی داخل دستشویی با تلفن صحبت میکرد.ب مشاور مراجع کردیم و من باز هم عاجزانه از همسرم خواهش کردم ک مشکلات رو بیان کنه و علت این کارش رو جویا شدم ولی اون میگفت من هیچ مشکلی باتو ندارم و تو زن واقعا خوبی هستی.خلاصه کلام اینکه مشاور ب من گفت ب همسرم چند ماهی فرصت بده و درطول این مدت اگه دوباره رفتار قبل رو پیش گرفت متاسفانه زندگیتون ب چالش بزرگی کشیده شده.یکسال از این موضوع گذشت.درطول این یکسال سیم کارت از جیب همسرم پیدا کردم ک ادعا کردمال اون نیست.رفتارها و چشم چرونی ها ودروغگویی و تندی های بسیاری ازش دیدم ک سعی کردم با عشق و محبت و صبر و توکل ب خدا اونا رو حل کنم.درحال حاظر سه ماه هست ک قهریم.علت قهر این هست ک سه ماه پیش پدرشوهرم با من تماس گرفت ک چرا من مدتی هست ک ب همسرم زیاد پیام میدم این درحالی بود ک همسرم ب دلیل مشغله کاری بهم پیام نمیداد و یا خیلی کم پیام میداد ک این بار هم فهمیدم همسرم هنوز با اون دخترخانم درارتباطه.خانواده همسرم رو درجریان اتفاقات این سه سال گذاشتم و اونا جز قسم دروغ خوردن ب پاکی پسرشون کار دیگه نمیکنن.دیگه اعتمادی ب همسرم ندارم و دوسش ندارم.علاوه بر خیانت کاری رفتارهای زشت بیشماری هم داره.مثل خساست شدید.عدم استقال مالی بدلیل شراکت با پدرش.دخالت مادرش درزندگیمون.پرخاشگری و...لطفا راهنماییم کنید آیا عروسی گرفتن و زندگی کردن با این آقا کار درستیه؟؟