سلام.خانمی 31 ساله هستم همسرم 33 ساله یک فرزند دختر 4 ساله دارم.ازدواجم عاشقانه بود. با مخالفت پدرم.همسرم خانواده درست و حسابی ندارد.همیشه به گفته خود همسرم ، مادرش از دست کارهای پدرشان دق کرده مرده. همسرم سر کار نمیتواند بماند اوایل همش با دعوا از کار اخراج میشد عاشق مهاجرت است.کل زندگی ما راجب از ایران رفتن و دولت های غربی بوده ا زاول تا به امروز . از زمان حاملگی بنده خیانت را شروع کرد. با دختر خانومی رابطه دارد.کار نمیکند.4 سال است پدرم خرج بچه ام را میدهد.بد دهن شده .مدام حرف های زشت به دهان می اورد.خودم از اول کار کردم قسط و بدهی این اقا رو صاف کردم. زمانی که خاستگار من بودن جایی برای خاب نداشتن داخل مغازه ایی که کار میکردن میخابیدن.الان به پدر مادر من بی احترامی میکنن.همش میگه خودت طلاق بگیر برو من بچمو میخام.اونم برای اینکه از ایران ببرد.کشور خارجی بابت داشتن بچه به ایشان پول میدهد.دلش به حال بچش نمیسوزه. تا 12 و 1 ظهر میخابه بعدشم میره ولگردی توی خیابونا.چه کنم ؟ انگار دهان مادر پدرم و بستن .همش میگن بچه داری طلاق نگیر بچت چی میشه.من دیگه توان تحمل ندارم.آلرژی پیدا کردم بهش.هر شب دعوا داریم.بچم پیش مادرم بوده چون خودم شاغلم.اجاره خونه نمیده تمام هزینه ها به عهده خودم و مادر و پدرم هست.اونها هم توان مالی بالایی ندارن.میترسم جدا شوم.بچم دیوونه میشه از دست این ادم.زنانی که توی خیابون میبیند راجب سکس باهاشون نظر میده.که مثلن این خانوم هیکل خوبی واسه............نداره.جلوی من. خونه فامیل های من نمیاد.اگه بیاد چیزی نمیخوره.میخاد بی احترامی کنه حرص منو در بیاره.یه بار کل زندگی و جهیزیه من را به حراج گزاشت که از ایران برویم.نشد. از صفر شروع کردیم 4 سال منزل مادرم در یک اتاق خوردیم و زدیم .با این حال که پدر مادرم این همه زحمت کشیدن باز نمک نشناس است