سلام .خانواده شوهرمن خوانواده ای مرد سالار هستن یعنی بسیار سنتی هستن از نظر مالی خوبن ولی خیلی مرد سالار یعنی پدر شوهر داد میزنه کسی نمیتونه حرف بزنه فوش میده مادر شوهرم و خواهر سوهرام حرف نمیزنن از راه که میاد یه جا لم میده باید همه چی واسش بیارن شوهرمم فکر میکنه همه مرداباید مثل پدرش وهمه زنا مثل مادرش باشن مثل یه برده .ولی تو خانواده ما اصلا این جوری نبود همه کارای خودشونو میکنن حتی پدرم و من تا حالا اون جور مردی رو ندیدم .در کل به خاطر همین چون طرف فامیل مادریم بیشتر زن سالار هستن شوهرم از اونا خوشش نمیاد حتی مجالس رسمی رو که دعوتش میکنن نمیره حرفش اینه میگه من خوسم نمیاد ازشون مرداشون غیرتو مردونگی ندارن یعنی چون مرداشون خیلی هوای زناشونو دارن و هرچی زناشون میگن به حرف میکنن شوهرم از فامیلای مادریم خوشس نمیاد وهیچ جا نمیاد نمیدونم چی کار کنم ما سه ساله ازدواج کردیم ولی اگه یه مهمونی طرف فامیا مامانم میاد با اخم وزود هم میگه بریم اعصابم رو خورد میکنه ساکت یه جا نیشینه با کسی ام حرف نمیزنه . ولی از فامیل پدرم که مرد سالاری تره بدش نمیاد و خونه عمه یه عموم که میریم شروع به خنده وحرف زدن میکنه.با این که مردای فامیل مادرم بی نهایت مدرای سالم و خانواده دوستی هستن .میشه کموم کنید که چه رفتاری بکنم چی بگم که این قدر نسبت به اونا جبهه نگیره