سلام، همسرم بارها گفته دوستت ندارم و به اجبار باهات زندگی میکنم فقط به خاطر بچه، بیکار هست و مواد مخدر استفاده میکنه و همیشه دنبال یک عشق در بیرون خونه میگرده ب من گفته به یاد کس دیگه کنارت میخوابم، من شاغلم و خرج خونه با منه خیلی سرد شدم انگیزه ای برای خوب بودن باهاش ندارم و تلاشی نمیکنم دیگه. میگه تو ایرادی نداری ولی من حسی بهت ندارم، رفتم دادگاه برای طلاق ولی مرحله ی آخر پشیمون میشه میگه به خاطر دخترم طلاقت نمیدم، بمون و منو آزاد بزار ک ازدواج کنم به خدا قدرت تصمیم گیری رو از دست دادم، بگید چیکار کنم، دخترم 7سالشه