با سلام و تشكر ازينكه پاسخگوي ما هستيد. يك مشكلي در زندگي من بوجود اومده كه نميدونم چطور حلش كنم. يكسال و نيمه كه از ازدواجم ميگذره و از قبل از ازدواج من پدرم مشغول مقدمات ساخت يك آپارتمان بود و تمام آرزوش اين ساختمان و زندگي با فرزندانش در كنار هم بود. و اين مسئله رو جندبار عنوان كرد كه بعد از محقق شدن اين آرزوش امادگي حتي مرگ رو داره! الان كه اين مدت از زندگي من ميگذره زمان اين رسيده كه واحدهارو انتخاب كنيم و اماده ي ورود به خانه جديد بشيم. از همان ابتداي كار شوهر من برخلاف دو شوهر خواهرهايم،مخالف رفتن به آپارتمان پدرم شد و هربار به بهانه هاي مختلف. اول ازدواج پيشنهاد من براي محل زندگي طبقه پايين منزل پدري همسرم بود كه بازم همسرم قبول نكرد و گفت مشكلاتي بوجود مياد و ما فقط بايد دوري و دوستي داشته باشيم با خانواده. كه البته بعدها متوجه شدم كه چه مشكلاتي ممكن بود بوجود بياد و شوهرم حق داشت. و الانم چندبار كه باهم بحثمون ميشه ايشون يه بار ميگه كه چون توانايي پرداخت هزينه كامل اين واحد رو نداره نميتونه منت رو قبول كنه! درصورتي كه پدرم فقط براي ادامه كار ساختمان پول فروش منزلي كه الان ساكن هستيم رو ميگيره و اگه براي ادامه كارش نبود هيچ پولي از ما نميگرفت. بار ديگه همسرم ميگه چون ما اول ازدواج نرفتيم منزل پدرشون، الان با رفتن به آپارتمان پدرم، پدر ايشون دلخور ميشه! و بار ديگه ميگه اگه بريم نميتونه وفت و آمدهاي من با خواهر هايم رو كنتركنه! در صورتي كه ما همين الانشم هيچوقت باهم بيرون نميريم. فقط منزل هم ميريم اونم با همسرانمون. بار ديگه ميگه فرهنگ شما اينه كه شب تا ديروقت بيداريد و من نميخوام توي همچين فرهنگي باشم و بعدها هم فرزندانمون با اين فرهنگ بزرگ بشن.... و هربار به بهونه اي. اين كارش منو خسته كرده و من هم آرزوي واقعيم زندگي در نزديكي پدر و مادرم هست. و منزل كنوني من خيلي از ايشان دوره. نميدونم چيكار كنم؟