من سال پیش یک خواستگار داشتم ک سنتی اشنا شدیم.۴ماه خاستگاری طول کشید همه راضی بودن جز بابام ن از سر دلسوزی از سر اهمیت ندادن ب من .تا اینکه اخرین باری ک اومدن صبحش مامانم جواب ن نداد من عاشققب شدم ب هیچکسم نگفتم ک میخوامش .الان یک سال بیشتر میگزره بخاطرش هرشب گریه میکنم دیگه عصبی شدم از وقتی فهمیدم ازدواج کرده .٢٢سالمه میخوام فراموشش کنم نمیشه کمکم کنید تشکر